تاریخ انتشار : جمعه 6 آبان 1401 - 13:41
کد خبر : 16122

پروین اروجی خبرنگار

در محضر استاد رمّال

در محضر استاد رمّال

سال ها پیش یک پزشک متخصص برای مداوای من نسخه جراحی پیچید و بر آن هم اصرار داشت. به توصیه دوستی که معتقد بود طب سنتی چاره ساز است و فردی به نام «آسید باقر حکیم» می تواند مرا مداوا کند، تصمیم به مراجعه گرفتم .   روز مقرر برای ویزیت فرا رسید. از میدان

سال ها پیش یک پزشک متخصص برای مداوای من نسخه جراحی پیچید و بر آن هم اصرار داشت. به توصیه دوستی که معتقد بود طب سنتی چاره ساز است و فردی به نام «آسید باقر حکیم» می تواند مرا مداوا کند، تصمیم به مراجعه گرفتم .

 

روز مقرر برای ویزیت فرا رسید. از میدان قزوین و خیابان قلمستان که گذشتم و به کوچه شراره رسیدم، از دیدن سیلی از جمعیت که تا اواسط کوچه ایستاده بودند، تعجب کردم؛ یک صف چند متری هم از ابتدای کوچه منتهی به خیابان قزوین تشکیل شده بود، ابتدای صف مقابل خانه آسید باقر و تعداد مراجعان هم حدود ۷۰تا ۸۰ نفر بود.

 

به دلیل شلوغی در حال فکر کردن برای ماندن یا رفتن بودم که از میان جمعیت خانمی گفت، آسید باقرنظر کرده است و هر کسی به در خانه اش آمده ناامید برنگشته، متعجب به مردم ایستاده در صف نگاه می کردم که خانمی دیگر گفت، همسایه ما هم با یک نسخه حکیم بعد از ۱۵ سال بچه دار شد.

 

از بازگشت منصرف شدم و خود را به انتهای صف رساندم. هر کسی چیزی می گفت ومن هر لحظه کنجکاوتر از لحظه قبل برای دیدن این حکیمِ نظرکرده ساعت را نگاه می کردم.

 

بعد از حدود دو ساعت انتظار و ایستادن در کنار خیابان نوبت من شد. مقابل خانه ای قدیمی با در و دیوار رنگ و رورفته، میزی کهنه و فلزی قرار داشت و چند جوان هم با لیستی در دست، پشت آن قرار گرفته بودند.

 

خود را که معرفی کردم، نام مرا در لیست خط زدند و عصبانی و بی ادبانه گفتند: برو داخل.

 

وارد یک سالن شدم، بیخ تا بیخ آدم نشسته بود، زن و مرد، پیر و جوان، به خاطر فضای تنگ همه دو زانو نشسته و پیرمردی چاق با ریش سفید، کلاه سیاه بافتنی بر سر و شلوار کردی به پا هم در گوشه ای از سالن با کلی کتاب و طومار و شمع و کاغذ و قوطی دور و برش سرگرم صحبت با  خانمی چادری بود.

 

تابلوی فالگیر بغدادی اثر استاد کمال الملک

 

حاضران در سکوت کامل گوش به گفت وگوی حکیم با آن خانم سپرده بودند. حکیم رو کرد به خانم و گفت: چکار کردی که مهر شوهرت از دلت بیرون رفته ؟ … چیزهایی روی کاغذهای کوچک نوشت و گفت این یکی را هر روز صبح در آب حل کن و بخور، آن یکی را هم دود کن و در خانه بچرخان، اگر توانستی این یکی را هم به لباس شوهرت ببند .

 

نفر بعدی را که صدا زدند، خانمی به همراه یک دختر جوان مقابل حکیم نشستند. خانم شروع کرد به صحبت و از اختلاف میان دختر و دامادش که تازه عقد کرده بودند گفت و دست آخر هم از حکیم خواست نسخه ای بپیچد تا زبان داماد قفل و مطیع و رام عروس شود. حکیم در این حین نگاهی به دخترک کرد و در سکوتی حاکم بر فضا گفت: بند را هم که آب دادی. دختر با شرمندگی سر خود را پایین انداخت و مادرهم با نگاه معناداری به او، از حکیم درخواست نسخه کرد.

 

میخکوب و متعجب شدم، در میان جمعیتی نشسته بودم که برای گرفتن دعای مهر و محبت، زبان بند و بخت گشایی آن هم بدون رعایت حریم خصوصی مراجعه کرده بودند.

 

متاثر از این صحنه ها و به قصد خروج از آنجا برخاستم اما کنجکاوی گریبانگیرم بود و برگشتم. القصه نوبت من شد. از دردهای وقت و بی وقت گفتم و منتظر پاسخ حکیم ماندم.

 

حکیم کتاب مقابل خود را باز کرد و گفت: دخترجان نباید جراحی کنی، اگر می خواهی این کار را انجام دهی، همین الان برو، گفتم: چشم. ادامه داد: چهل روزآش آلو بخور، با پشم شتر پهلوهایت را ببند، هر روز یک پارچ گزنه بجوشان و بخور و … . همه داروهای نسخه شده را هم از همین عطاری سرکوچه تهیه کن، به سلامت.

 

جوشانده های بدمزه را پارچ پارچ خوردم، شالِ پشم شتری را در تابستان داغ بستم و لگن لگن عرق ریختم و تا مدتی غذا آش بود و … اما نشد که نشد.

 

سال‌ها بعد به دنبال یک مطلب در فضای مجازی به یک پیج دراینستاگرام به نام سیدباقرحکیم (بزرگترین طبیب سنتی و عارف قرن) با بیش از ۲هزار دنبال کننده مواجه شدم، یک بررسی کوتاه نشان داد، آسید باقرحکیم چند سالی است به رحمت خدا رفته و فرزندان راه پدر را دنبال می کنند، خانه حکیم به حسینیه تبدیل شده و مطالب موجود در صفحه اینستاگرام به نسخه های درمانی آسید باقر و فرزندان اختصاص دارد. البته اشاره ای به فعالیت های غیردرمانی مانند گرفتن دعای چشم زخم ، سرکتاب باز کردن و بخت گشایی و … نشده بود. یکی از شاگردان مرحوم هم خود را چنین معرفی کرده: دانش آموخته استاد بزرگ و بزرگ ترین عارف و طبیب سنتی جهان در قرن فعلی و کسی که در کرسی پزشکی جهان مطرح بود.

 

دعانویس، بخت گشا و کسی که برای دیگران سرکتاب باز می کند مدعی است کاری می کند که فقط از راه ارتباط با ارواح و اجنه امکان پذیر است . او در واقع از حماقت و جهل مردمی نان در می آورد که ساده لوحند و بعضی کنجکاو.

 

آیا توسل به دعانویس و فالگیر و رمال شرک نیست ؟ آیا این حماقت نیست که به جای تحقیق و یافتن راه حل مسائل، پول خود را به جیب کسانی بریزیم که خود هزار مشکل جسمی و روحی دارند و به گلوگاهی برای ورود ناخوشی ها در زندگی افراد  تبدیل شده اند؟ آیا این در یدِ قدرت دعانویس است که مهر و محبت یک زوج را زیاد می کند و مادری را بارور؟

 

آیا استفاده از زبان بند و نوشته هایی که به اسم دعا و در قالب طلسم به افراد داده می شود به معنای بستن راه عقل و آگاهی و خرد نیست؟

 

راه اندازی صفحه ای در اینستاگرام  با بیش از چند هزار دنبال کننده که با ادعای رفع گرفتاری، افزایش رزق و روزی، بخت گشایی، زبان بندی و…  عده ای ساده لوح را هدف قرار داده تا آنان را به ویروس های غیرارگانیک و افکار مالیخولیایی آلوده کند تاسف بار است.

 

این تعداد انسان به جای تلاش و تفکر برای اموراتشان، دست به دامن عده ای فریبکار می شوند که دانسته یا ندانسته گرفتارترشان می کنند.

 

اگر قرار بود دعا و طلسم گره از کارمان باز کند چرا روز به روز گرفتارتر می شویم ؟  اگه رمال ‌بیماری صعب العلاج را درمان می کند چرا شاهد انواع بیماری های عجیب و غریب هستیم ؟

 

اگه فالگیر و کسی که سرکتاب باز می کند، مریض سرطانی شفا می داد‌ چرا این همه مرگ و میر ناشی از این بیماری داریم؟ اگه دعانویس بخت گشایی می کرد چرا این همه دختر و پسر  مجرد داریم؟

 

باید پرسید در این میان خدا این چکاره است؟ مگر نه اینکه او شافی است؟ مگر امام  معصوم نفرمود هر چیزى باید به قرآن و سنت ارجاع داده شود و هر حدیثى که موافق با قرآن نباشد، دروغى خوش نما است؟

 

باید گریه کرد به حال مردمی که به جای تفکری که یک ساعتش برابر هفتاد سال عبادت است،  دنبال خرافه و رمال و جادو‌ برای رفع مشکلاتشان هستد.

 

چقدر درد دارد زندگی میان مردمی که خرافه پرستی و اعتماد به شبکه منفی و شیطانی تا این حد درونشان نفوذ کرده که حاضرند پای موکل و اجنه را به خانه‌هایشان باز کنند تا به اصطلاح مشکلاتشان آسان شود و این گونه توجیه کنند که دعا مگه چیز بدی است؟

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نگار پنجشنبه , ۸ دی ۱۴۰۱ - ۱:۴۴

ایشان پنجاه سال همسایه ما بودند . قضاوت نکنیم. ایشان برای طبابت سنتی هرگز پول نمی‌گرفتند ولی برای دعا نویس در امور خیر چرا پول می‌گرفتند.من شاهد بودم دختری دیوانه را نزدش آوردند که سخن نمی‌گفت. ایشان چیزی جلوی بینی دختر گرفت و او هفت الی هشت عطسه کرد و در لحظه سلامت کامل شد . فرمود عطسه کردن جن را از بدن بیرون می‌کند و هزاران خاصیت دگر .دخترک سلامت بدون دادن هیچ هزینه ایی تشکر کرد و با مادرش رفت پانزده ساله بود .
من قرآن درمان مرجع تقلید اسید حسین کاظمینی بروجردی بودم و برای تحقیق و تحصیل رفته بودم .
کاش قضاوت در همه موارد سریع نکنیم .

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات