تاریخ انتشار : چهارشنبه 28 آبان 1399 - 22:39
کد خبر : 3410

مشق عشق در مکتب خراسان/داستان آثار محمدرضا شجریان در دهه شصت

مشق عشق در مکتب خراسان/داستان آثار محمدرضا شجریان در دهه شصت

نگاه و نگرش محمدرضا شجریان به موسیقی سنتی، شعر و ادبیات پارسی و زمان‌بندی تولید آثار را با نگاهی گذرا به آثار تولید شده او در دهه شصت می‌توان به خوبی دریافت. آنجا که آثار او با آلبومی با نگاه گزنده به رویدادهای سیاسی و اجتماعی آغاز می‌شود و سپس بر طلب عشق، عشق ورزی

نگاه و نگرش محمدرضا شجریان به موسیقی سنتی، شعر و ادبیات پارسی و زمان‌بندی تولید آثار را با نگاهی گذرا به آثار تولید شده او در دهه شصت می‌توان به خوبی دریافت. آنجا که آثار او با آلبومی با نگاه گزنده به رویدادهای سیاسی و اجتماعی آغاز می‌شود و سپس بر طلب عشق، عشق ورزی و ادب عاشقی متمرکز می‌شود و باز فاصله گرفتن از جامعه و رویدادهایش را تاب نمی‌آورد و به آن باز می‌گردد. نه پرده زیر نگاهی است گذرا به آثار محمدرضا شجریان در دهه شصت و اینکه اگر مخاطب او بوده باشید چگونه در طول یک دهه شما را با خود همراه می‌کند و چه نگاهی به شعر و موسیقی ایرانی دارد. شجریان بارها گفته که من با اشعاری که می‌خوانم با مردم سخن می‌گویم و آنها را با خود به کوچه پس کوچه‌های شعر و ادبیات پارسی می‌برد.

همه ما می‌دانیم که در خانه هر ایرانی آثاری از حافظ و سعدی و مولانا و … دیگر شاعران بلند آوازه ایرانی یافت می‌شود، اما شاید مدتهاست که این آثار کمتر خوانده می‌شوند و شجریان توانست در بالغ بر ۵۰ سال فعالیت هنری خود زبان گویای این شاعران پارسی گو باشد و البته در زمان‌های مقتضی از این آثار گرته‌برداری کرد و نگاه و نگرش خود را به رویدادهای شخصی و اجتماعی به مخاطبانش منتقل کرد.

 

در نگاهی به آثار او می‌توان دریافت همچنان که شاعران ایرانی به موضوعات متنوع شخصی و اجتماعی توجه داشته‌اند و اشعاری را با موضوعات متنوع سروده‌اند شجریان نیز به فراخور زمان و درک و دریافت خود این اشعار را با وسواسی موسیقیایی انتخاب می‌کرد و در آثار خود می‌پرداخت. نه پرده زیر روایتی است از تنها یک دهه از فعالیت او در سالهایی که شاید موسیقی آخرین دغدغه بسیاری از مردمان این سرزمین بود.

شجریان

پرده اول: داستان شجریان در دهه شصت از آنجا آغاز می‌شود که او هنوز محمدرضا شجریان بود و لقب استاد نگرفته بود. آلبوم توقیف‌شده‌ی بیداد به تازگی روانه بازار شده بود. وقتی از مغازه کوچک ته پاساژ نوار کاست “بیداد” را خریدم، بزرگترین کنجکاویم این بوده که چرا اثری در حوزه موسیقی سنتی باید در محاق توقیف بوده باشد. وقتی روایت استاد را در این اثر شنیدم متوجه چرایی حساسیت‌ها به آن و ارتباط موسیقی ملی ایران با رویدادهای سیاسی و اجتماعی شدم.
(بیداد)
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

پرده دوم: برای کسانی که طلب عشق را در دوران نوجوانی تجربه می‌کنند، زمزمه کردن این آواز به شعله ور کردن تمنای عشق منجر میشود.
(آستان جانان)
سینه مالامال درد است، ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد، خدا را همدمی

گلایه از تنهایی و تمنای عشق گویی مخاطب را در عواطف خود عمیق‌تر می‌کند و این جستجو عمق و غنای بیشتری می‌یابد، وقتی از او می‌شنوید:
(آستان جانان)
دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه و نالهٔ خود در فغونم

پرده سوم: با نخستین تجربه‌های عشق ورزی، و شکل گیری احساسات عمیق، سرخوشانه با خود می‌خوانید:

(آستان جانان)
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آئینه صافی است غباری دارد
وز خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی

پرده چهارم: آنان که عاشق شده‌اند می‌دانند که چه احساسی است گرفتاری در دریای مواج عشق و برملا شدن این شور و سرخوشی:
(سر عشق)
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشم

پرده پنجم: برای نوجوانی که مشق عاشقی می‌کند آموختن ادب عشق از هزاردستان موسیقی ایرانی شاید کم نظیرترین آموزشی باشد که می‌توان دید:
(نوا مرکب خوانی)

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

پرده ششم: دیدار معشوق و آن شور اهورایی که تجربه می‌کنی همراه می‌شود با اشعاری به غایت عشق ورزانه و با موسیقی و صدایی آسمانی که تو را با خود به انتهای ارادت به معشوق می کشاند:
(دستان)

از در درآمدی و من از خود بدر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدم

شجریان

پرده هفتم: کیست که نداند عشق هرگز تنها آن گوهر مقصود نبوده و به دشواری افتادن و در دریایی خون افشانش غوطه خوردن ناگزیر است:
(گنبد مینا)
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
وه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد

پرده هشتم: تلاطم‌های عاشقی و التهاب میان عشق و عقل همواره یکی از غامض‌ترین پارادوکسهای عاشقان و عاقلان است و حل این معما نه تو دانی و نه من:
(دود عود)

عشق چو کار دل است دیده دل باز کن
جان عزیزان نگر مست تماشای عشق

پرده نهم: در انتهای دهه شصت استاد ما را به ابتدای دهه باز می‌گرداند و با پرسشی سهمگین روبرو می کند:
(قاصدک)
قاصدک هان، چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی؟

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 2
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نازنین دوشنبه , ۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۶

بسیار زیبا و البته یکی از بهترین کارهای ایشون زبان آتش هست

نازنین دوشنبه , ۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۷

بسیار زیبا و البته یکی از بهترین کارهای ایشون زبان آتش هست

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات