تاریخ انتشار : جمعه 20 تیر 1404 - 15:40
کد خبر : 22044

یک زن و چند جنگ؛ با آتش‌بس کنار گذاشته می‌شوند!

یک زن و چند جنگ؛ با آتش‌بس کنار گذاشته می‌شوند!
اجرا به خانه ختم نمی‌شود. زنان، همان‌هایی که در روابط عمومی شهرداری‌ها، بیمارستان‌ها و حتی در میان شعله‌های آتش به عنوان آتش‌نشان، دوشادوش مردان خدمت می‌کردند، حالا نادیده گرفته می‌شوند

در میان غبار جنگ، جایی که صدای انفجارها گوش‌ها را کر می‌کند و بوی خاک و دود، نفس‌ها را تنگ، زنان ایستاده‌اند. نه فقط ایستاده، که با شانه‌هایی خمیده زیر بار مسئولیت‌هایی که انگار هرگز تمامی ندارد، به پیش می‌روند.

 

جنگ، زخم‌هایش را بر همه می‌نشاند، اما بر تن و روان زنان، عمیق‌تر؛ مادرانی که در دل آشوب، باید پناهگاه فرزندانشان باشند، در حالی که خودشان در عمق ترس و اندوه غرق‌اند. چطور می‌توان مادری کرد وقتی قلب از وحشت می‌تپد؟ چطور می‌توان قصه‌ای آرام برای کودک خواند وقتی آسمان از موشک‌های بی‌رحم فریاد می‌کشد؟

 

با این حال، آشپزخانه باید پایدار بماند. قابلمه‌ای روی اجاق، نانی در تنور و لبخندی که باید به زور بر لب نشاند تا کودک، حتی برای لحظه‌ای، فراموش کند که جهان بیرون چه هیولایی شده. مادر، همسر و گاهی تنها ستون خانه است. او باید مادری کند، همسری کند و در عین حال، روح زخمی خودش را پنهان. زنان در جنگ، نه فقط با دشمن بیرونی، که با خستگی درونی خودشان هم می‌جنگند. خستگی‌ای که هیچ‌گاه در گزارش‌های رسمی ثبت نمی‌شود.

 

اما ماجرا به خانه ختم نمی‌شود. زنان، همان‌هایی که در روابط عمومی شهرداری‌ها، بیمارستان‌ها و حتی در میان شعله‌های آتش به عنوان آتش‌نشان، دوشادوش مردان خدمت می‌کردند، حالا نادیده گرفته می‌شوند.

 

 

پرستاری که شب‌ها بیدار می‌ماند تا زخمی را التیام دهد، پزشکی که جان‌ها را نجات می‌داد یا زنی که در میان هرج و مرج، اطلاع‌رسانی می‌کرد، همه و همه، در سایه‌ای از فراموشی فرو می‌روند. نامشان در هیچ تقدیرنامه‌ای نیست، نه در زمان جنگ، نه پس از آن.

 

و جنگ که تمام می‌شود، زخم‌هایش می‌ماند. رکود اقتصادی، مثل طوفانی خاموش از راه می‌رسد.

 

کارخانه‌ها تعطیل می‌شوند، شرکت‌ها نیرو تعدیل می‌کنند و باز هم پیکان این بی‌عدالتی به سوی زنان نشانه می‌رود؛ زنانی که زیر باران موشک‌ها وظیفه‌شان را انجام دادند حالا باید از شغلشان دست بکشند. زنان خبرنگار که حقیقت را در تاریک‌ترین روزها فریاد زدند، زنان روابط عمومی که پل ارتباطی جامعه بودند، حالا باید کنار بکشند تا مردان بمانند. انگار جنسیت، همیشه تعیین‌کننده بوده است. انگار تلاش‌هایشان، فداکاری‌هایشان، هرگز به چشم نیامده.

 

این زنان، مادران، همسران و کارگران جامعه، چه در جنگ و چه در صلح، بار مضاعفی را به دوش می‌کشند. آن‌ها نه فقط با دشمن می‌جنگند، که با نابرابری، با فراموشی و با سیستمی که انگار هرگز به آن‌ها بها نمی‌دهد.

 

و با این همه، باز هم می‌ایستند. باز هم آشپزخانه را گرم نگه می‌دارند، باز هم به فرزندانشان امید می‌دهند، و باز هم در سکوتی سنگین، زخم‌هایشان را پنهان می‌کنند.

 

این روایت، نه فقط داستان زنان در جنگ، که فریادی است برای دیده شدن. برای به رسمیت شناختن رنجی که تحمل کردند، تلاشی که به خرج دادند و جایگاهی که هرگز به آن‌ها داده نشد. زنان، نه فقط قربانیان جنگ، که قهرمانان خاموش آن‌اند. قهرمانانی که تاریخ، کمتر از آن‌ها می‌گوید.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات