پروین اروجی
وقتی معلولان دست ما را میگیرند
سوم دسامبر روز جهانی معلولان در تقویم رسمی ما هم جا گرفته تا بهانهای باشد برای پرداختن به مسائل هزاران نفری که با انواع عوارض معلولیت دست و پنجه نرم میکنند.
بر اساس اظهارات رئیس سازمان بهزیستی، ظرف کمتر از ۲ سال بیش از ۵۰۰ هزار خانوار به آمار خانوادههای معلول تحت پوشش این سازمان افزوده شده و این شمار از مرز یک میلیون و ۴۰۰ هزار خانوار عبور کردهاست. به گفته وی، بر اساس آمایشها ممکن است ۱۰ درصد از جمعیت هر جامعه معلول باشند.
طبق آمار سازمان ملل بیش از یک میلیارد نفر یا حدود ۱۵ درصد از جمعیت جهان با نوعی از معلولیت زندگی میکنند. به این ترتیب، معلولان بزرگترین اقلیت جهان به شمار میآیند.
در همین ارتباط و در این چند روز گذشته دوباره رفتم سراغ کتابی که بارها خواندنش در لحظههای دشوار کمک کرده تا با انگیزه بیشتر در جاده زندگی حرکت کنم؛ روایتی شیرین از زندگی یک زوج عاشق؛ زن و مردی قهرمان که نه تنها کمتوان بودن و محدودیتهای فیزیکی، نتوانسته بود از پا درشان بیاورد، بلکه پستی و بلندی و تلخی و شیرینیهای زندگی مشترک را با آرامشی که از درونشان میجوشد پشت سر گذاشتند و در این میان، ذرهای از محبت و علاقهشان به همدیگر کم نشده است.
رضا و راضیه واقعیتهای دردآوری را تجربه کردهاند؛ واقعیتهایی که حتی تصورش برای آدمهای معمولی سخت و غیر قابل باور است.
آقارضا همکارم است؛ انسانی خوشخلق و خوشرو که شوخطبعی و بذلهگویییش زبانزد عام و خاص است. کمتر کسی در سازمان پیدا میشود که این مرد مهربان و باپشتکار را نشناسد. آقا رضا بیماری ماکروسفالی مادرزادی دارد که این بیماری نتیجه اقدام به سقط ناقص مادرش است یعنی مادرش پیش از این که ببیندش او را نمیخواسته و قصد داشته از بین ببردش.
اما آقا رضا میماند تا خیلی چیزها را ثابت کند. میماند تا تحصیل کند و مترجم شود. چشمهای همسر نابینایش شود. پدر فرزاد بشود و قهرمان بودن را به او یاد بدهد و نگاه مردم را به مساله معلول و معلولیت عوض کند.
اینجا مجال پرداختن به راضیه که در دهه سوم زندگی به علتی نامعلوم بیناییاش را از دست میدهد، نیست؛ زنی خستگیناپذیر که نابینایی او را از پا نیانداخت، اوج گرفت و با وجود مشقتهای زیاد به خبرنگاری قابل در حوزه معلولان تبدیل شد.
روایت زایمان او بعد از ۹ ماه انتظار و لحظه تولد نوزادش، اشک به چشم میآورد چون راضیه در آن لحظه فقط صدای نوزاد را شنید و دستهای کوچکش را لمس کرد در حالی که خیلی دلش میخواست پسرش را ببیند. به عنوان یک زن و یک مادر، این زن پر از مهربانی و عطوفت را تحسین میکنم، عشق به همسر و مهر مادری راضیه ستودنی است.
مطالعه کتاب ۱۵۹ صفحهای «در همین چند قدمی» را به دوستان توصیه میکنم تا ببینند، رضا و راضیه چطور برای لحظههای زندگی ارزش قائلند و به جای غر زدن و شکایت از شرایط فیزیکی و زندگیشان، خدا را شاکرند و قدر نعمتهایشان را میدانند.
زندگی در کنار آدمهایی که یک یا چند توانایی خود را از دست دادهاند و مرور داستان فراز و نشیبهای ناشی از محدودیت جسمی آنها، فرصتی است تا به داشتههایمان فکر کنیم و از بهانهجویی برای به دست آوردن نداشتههایمان دست بکشیم .
برچسب ها :پروین اروجی ، معرفی کتاب ، معلولان ، معلولیت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0