تاریخ انتشار : شنبه 22 اردیبهشت 1403 - 18:26
کد خبر : 20611

دکتر جواد حقگو

موازنه تهدید و ضرورت رعایت «دیدگاه ­گرایی» در تنظیم مناسبات ایران با اعراب

موازنه تهدید و ضرورت رعایت «دیدگاه ­گرایی» در تنظیم مناسبات ایران با اعراب
بخش زیادی از فضای تنش میان ایران و اعراب در تمام سال های بعد از انقلاب بیشتر از آنکه ریشه­ های «درون­زا» داشته باشد، «برون­زا» بوده است. درست است که بالاخره ایرانیان با اعراب تضادهای تاریخی داشته ­اند و یا به جهت مذهبی وجود تفاوت ها غیرقابل کتمان است اما این تضادها در همه قرن های اخیر وجود داشته منتها تا به این حد عامل تنش نبوده است

دهم اردیبهشت ماه بود که «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه ایالات متحده خطاب به رهبران کشور‌های حوزه خلیج فارس گفت که رویارویی ایران و اسرائیل نیاز به یکپارچگی دفاعی بیشتری دارد؛ ادعایی که وقتی بر بستر تلاش چند ساله آمریکا برای به سرانجام رساندن پروژه عادی­ سازی روابط میان اعراب و اسرائیل نگریسته می­ شود، از معنای خاصی برخوردار می­ شود.

 

با توجه به تحولات اخیر منطقه و تشدید تنش­ ها میان ایران با اسرائیل و نقش مهم متغیر اعراب در این میان، پرداختن به این موضوع ضروری است. در همین رابطه گفت و گویی با دکتر جواد حقگو متخصص روابط بین الملل و دانشیار دانشگاه تهران ترتیب داده شده که در ادامه می­ خوانیم:

 

نظر شما درباره موضع اخیر بلینکن درباره برقراری یک پیمان دفاعی میان اعراب با اسرائیل برای مواجهه با ایران چیست؟

درباره این موضوع توجه همزمان به چند نکته مهم ضروری است. اول اینکه اینگونه مواضع اصلاً جدید نیست و در تمام سالهای بعد از انقلاب اسلامی و توسط سیاستمداران و استراتژیستهای آمریکایی بارها مطرح شده است.

 

نکته دوم اینکه تکرار این موضوع حکایت از وجود الگویی مشخص در سیاست خارجی ایالات متحده دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد؛ الگویی که مشترکاً توسط دولت های دموکرات و جمهوری‌خواه دنبال شده و تنها تفاوت در نحوه اجرای این الگو است.

 

نکته سوم اینکه تحولات چند سال اخیر روابط بین‌الملل و روندهای شکل گرفته از یک سو و تغییرات غیرقابل کتمان در نظام جهانی از سوی دیگر حکایت از آن دارد که این موضوع در سالهای آتی با شدت بیشتری تداوم خواهد داشت.

 

 

منظورتان از الگوی حاکم بر سیاست خارجی ایالات متحده در هدایت و تنظیم مناسبات میان ایران و اعراب چیست؟

ببینید در ادبیات نظری روابط بین‌الملل پارادایم‌های مختلفی وجود دارد و در دل هر پارادایم ما با رویکردهای نظری متکثری مواجه هستیم. واقعیت آن است که برای فهم رفتار قدرهای بزرگ در حوزه سیاست خارجی اتخاذ رویکرد عملگرایانه و توجه همزمان به تمام این رویکردهای نظری ضرورت دارد.

 

با این همه واقعیتی که تاریخ نشان داده آن است که فهم و ادراک رفتار ایالات متحده در حوزه سیاست خارجی در مواجهه با منطقه خاورمیانه بیشتر در قالب پارادایم رئالیستی قابلیت تبیین دارد. در دل این پارادایم رویکردهای نظری متعددی وجود دارد. در یکی از این رویکردها که توسط نظریه پردازان نوکلاسیک نظیر «استفن والت» و «جک اسناید» بیشتر مطرح شده، در تنظیم مناسبات دولتها توجه به مقوله «موازنه تهدید» ضرورتی اساسی است.

 

بر اساس این آموزه نظری که تفاوت های مشخصی با «موازنه قدرت» مدنظر «کنث والتز» دارد، قدرت و توان نظامی بازیگران تنها یکی از مولفه­ های تهدید است. به عبارت دیگر تهدید امری است که از مولفه‌های متعدد تشکیل شده و قدرت به ویژه قدرت نظامی تنها یکی از این مولفه­ ها است.

 

بر همین مبنا ضرورت دارد تا میان قدرت با تهدید تفاوت قائل شویم. نگاهی که اثرات معناداری در حوزه روابط بین الملل می‌گذارد. بر اساس این نگرش که عمدتا و به طور خاص توسط والت تئوریزه شده تهدید کانون نگرانی و هراس امنیتی بازیگران روابط بین الملل را تشکیل داده است؛ امری که در منطقه خاورمیانه به ویژه در دوران بعد از انقلاب اسلامی به طور محسوسی قابل رویت است.

 

واقعیت آن است که آمریکا به طور خاص از این موضوع در هدایت و تنظیم رفتار اعراب منطقه برای مواجهه با ج.ا.ایران بهره برده است. فهم این مساله نیازمند آن است که به نگاه والت درباره «تصورات و برداشتهای ذهنی بازیگران روابط بین الملل نسبت به یکدیگر» که عمدتاً مقوله ­ای «برساخته» است، توجه شود؛ امری که به مساله موازنه تهدید جهت مشخصی می‌دهد؛ برساخت ه­ای که آمریکایی­ ها با بهره مندی از برگ برنده خود در حوزه رسانه و قدرت نرم به خوبی از آن بهره برده و خواهند برد. البته از این برگ برنده گاهی در مواجهه با ایران استفاده شده و گاهی دیگر در مواجهه با چین (نمونه کرونا و ویروس چینی)، روسیه (جنگ اوکراین) و . . . ، و سایر کشورهای جهان.

 

 

ممکن است این بحث را کمی دقیق‌تر توضیح دهید؟

ببینید برخی رخدادهای اجتماعی نظیر انقلاب فی‌نفسه برای دیگر کشورها به ویژه کشورهای همسایه «تهدیدزا» است. دقیقاً در دوران بعد از انقلاب فرانسه و روسیه هم این تشدید هراس در میان دیگر کشورها به ویژه کشورهای همسایه قابل مشاهده است. به خاطر اینکه کشورهایی که در نظم سیاسی مثلاً با نرم افزار انقلاب فرانسه که محوریتش دموکراسی و آزادی بود تضاد داشتند از صدور پیام انقلابیون فرانسه دچار هراس شدند. این مساله طبیعی است چون با بقا و موجودیت واحدهای سیاسی در ارتباط است.

 

در دوران بعد از انقلاب روسیه و انقلاب اسلامی ایران هم دقیقاً این هراس در میان نظام‌های سیاسی جهان به خصوص در میان کشورهای همجوار تکثیر شد تا بدانجا که ایران انقلابی وارد جنگ هشت ساله شد و شک نکنید اگر انقلاب اسلامی اتفاق نمی افتاد جنگی هم پیش نمی ­آمد. اساساً انقلاب‌های بزرگ در ذات خود تولید کننده قدرت نرم برای انقلابیون هستند و همین مساله هراس‌برانگیز است.

 

شما کافی است برای مثال کتاب معروف «جان اسپوزیتو» با عنوان «انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن» را ببینید تا متوجه این هراس و اثرات انقلاب ایران بشوید. همین موضوع در تمام سال‌های بعد از انقلاب باعث شد تا قدرتهای بزرگی نظیر ایالات متحده با تشدید هراس اعراب از ایران بیشترین بهره را ببرند.

 

دقت کنید که در نگاه والت چند مولفه در بحث تهدید مهم است که یکی از مهمترین این مولفه­ ها بحث «مجاورت جغرافیایی است» که خوب در موضوع ایران و اعراب کاملاً مصداق دارد. البته مولفه ­های دیگر این رویکرد نظری نظیر «تجمیع قدرت»، «رفتار تهاجمی» و نیز «نیت مهاجم» هم وجود دارد که البته این موارد تا حد زیادی می­تواند ماهیت «برساخته» داشته باشد. به عبارت دیگر برخلاف مولفه مجاورت جغرافیایی که وجود دارد، درباره «رویکرد تهاجمی»، «انباشت قدرت ایران» و «نیت ایران» کاملاً اغراق صورت گرفته است. البته باید توجه شود که در این اغراق اگرچه آمریکا و اسرائیل نقش بنیادین داشته ­اند اما نباید از اشتباهات برخی سیاستمداران ناآگاه داخلی هم غفلت شود.

 

به نظر شما آینده مناسبات ایران با اعراب به چه سمتی می ­رود و برای کاستن از تنش­ ها چه اقداماتی باید در دستور کار قرار داده شود؟

تردیدی وجود ندارد که تلاش­ های بسیاری بیشتری برای تشدید تعارض میان ایران و اعراب صورت خواهد گرفت. در این میان نوع کنشگری ایران و تصمیمات ما در مواجهه با پرونده­ های منطقه بسیار مهم است.

 

واقعیت آن است که شخصاً معتقدم بخش زیادی از فضای تنش میان ایران و اعراب در تمام سال های بعد از انقلاب بیشتر از آنکه ریشه­ های «درون­زا» داشته باشد، «برون­زا» بوده است. درست است که بالاخره ایرانیان با اعراب تضادهای تاریخی داشته ­اند و یا به جهت مذهبی وجود تفاوت ها غیرقابل کتمان است اما این تضادها در همه قرن های اخیر وجود داشته منتها تا به این حد عامل تنش نبوده است.

 

 

همین مساله حکایت از آن دارد که مولفه­ های بیرونی و نقش تخریبی قدرت­ هایی چون ایالات متحده در دست گذاشتن بر روی اختلافات واقعی یا ساختگی میان ایران با عراب بیشتر از هر عامل دیگری است.

 

حل این مساله نیز بیش از هر چیز به اصلاح نگاه ما به موضوعات جهان اسلام و پذیرش واقعیت­های آن وابسته است. اینکه ما از عینک خودمان و بر اساس علاقه خودمان بخواهیم مسائل اعراب و جهان اسلام را دنبال و مدیریت کنیم و از دریچه عینک آنها (به طور خاص عربستان به عنوان برادر بزرگتر)، این موضوعات را نبینیم، مانعی مهم در تقویت مناسبات ما با کشورهای منطقه خواهد بود و همین مساله اتفاقاً دستاویز مناسبی برای تشدید همان «برساخته ­های» مضر توسط آمریکا و اسرائیل خواهد شد.

 

باید بپذیریم که غلبه «دیدگاه­ گرایی» یا «پرسپکتیویسم» ضرورتی انکارناپذیر در تنظیم سیاست­ های هر کشور به ویژه در حوزه سیاست خارجی است. اتخاذ این رویکرد هم سطح تنش­ ها را کاهش می­ دهد و هم موجبات بیشینه ­سازی ظرفیت­ ها را به ارمغان خواهد آورد.

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات