تاریخ انتشار : جمعه 21 آذر 1399 - 20:17
کد خبر : 3886

دعایی که زود مستجاب شد

دعایی که زود مستجاب شد

بیستم آذر ماه سال ۱۳۹۹ سی وچهارمین سالگرد شهادت دلیرمردان گردان روح الله  در سال ۱۳۶۴ در هورالهویزه است. کالکی که در بالا آمده  خط حد پدافندی گردان روح الله  شهرستان بویراحمد  در لشکر ۲۵ کربلا  است که در آن زمان در دفترچه خاطراتم رسم کردم . اگر چه در مآموریت اول علیرغم عدم تکمیل

بیستم آذر ماه سال ۱۳۹۹ سی وچهارمین سالگرد شهادت دلیرمردان گردان روح الله  در سال ۱۳۶۴ در هورالهویزه است.

کالکی که در بالا آمده  خط حد پدافندی گردان روح الله  شهرستان بویراحمد  در لشکر ۲۵ کربلا  است که در آن زمان در دفترچه خاطراتم رسم کردم . اگر چه در مآموریت اول علیرغم عدم تکمیل توان رزم عدم تکمیل سازمان گردان از نظر کادر  در بدترین شرایط و خطرناکترین خط یعنی برکه مختار و پاسگاه ترابه تجربه کافی را کسب و در مآموریت دوم  بخش عظیمی از نقاط ضعف  نقایص ومعایب را بر طرف کردیم  یکی از مهمترین آنها تقویت کادر گردان بود.

 

در همین راستا در قالب چندین جلسه با فرمانده وقت سپاه یاسوج تعدادی از پاسداران با تجربه را از یاسوج اعزام و به گردان ملحق شدند پس از مآموریت اول  در هفت تپه با حضور پاسداران اعزامی سازماندهی و بازسازی گردان آغاز  و فرماندهان گروهان ها  ارکان  ادوات و قسمت های پشتیبانی رزم وخدمات رزم  تشکیل  و مآموریت دوم را در منطقه پاسگاه های ابو ذاکر و ابولیله  پذیرفتیم

 

شرایط خط بسیار  بحرانی بود. سنگرهای اجتماعی، سنگرهای کمین، پاسگاه فرماندهی، سنگرهای واحدهای پشتیبانی رزم وخدمات رزم  به خاطر عدم استحکام به شدت آسیب پذیر بودند. باید تدبیری می اندیشیدیم.

 

در قالب یک جلسه ی شورای فرماندهی گردان  با حضور سید نورالله فتحی و حسن پور  تصمیم گرفتیم  فرمانده گروهان دوم برادرجعفر رواز را برای یک مآموریت ویژه به فرماندهی گردان فرابخوانیم.

 

در سنگر فرماندهی با ایشان صحبت کردیم. برادر خداکرم علیزاده را به عنوان‌ جانشین ایشان در گروهان معرفی رواز را  به عنوان معاون دوم منصوب  کردیم و مسئولیت تقویت استحکامات خط را بر عهده ایشان گذاشتیم . یک گروه  به استعداد بیست تن با ۳ قایق  در اختیارش قرار دادیم.

 

از پاسگاه ابوذاکر وابولیله  گونی خاک پر می کردند. تعداد زیادی اسکلت های فلزی هلالی شکل  برای سنگرهای اجتماعی وکمین ها را به شکل نوینی ایجاد شد تا بدین وسیله متحمل تلفات کمتری شویم .

 

تلاش های  برادر رواز وگروه تحت مسوولیتش فراموش نشدنی است . یک روز خطوط مقدم و کل خط حد گردان به شدت مورد آماج سلاحهای منحنی زن ومستقیم  نیروهای عراقی قرار گرفت .

 

یکی از کمین های گروهان  محور یا رسول گردان گروهان زنده یاد فضلعلی حسینی متحمل تلفاتی شدند. قراین و شواهد اجرای تک دشمن را نشان می داد. فرمانده لشکر حاج مرتضی قربانی متوجه موضوع شد. به اتفاق تیم فرماندهی جانشین عملیات اطلاعات  لجستیک و رئیس ستاد لشکر به مقر فرماندهی گردان آمدند.

 

در خصوص وضعیت پیش آمده صحبت شد. برای بازدید و بررسی خط در قالب دو تیم  از آبراه های کساره گروهان یکم و صف گروهان سوم  به سمت لجمن حرکت کردیم. فرمانده لشکر به من گفت  می رویم برای بررسی وضعیت خطوط آبراه کساره و مشروع.

 

برادران طوسی مسئول اطلاعات، نوریان رئیس ستاد  و حسن پور را همراهشان فرستادم به سمت آبراه صف گروهان سوم  که برزو ویسی پور وبرادر حسینی مطلق مسئولیتش را بر عهده داشتند بروند . بازدید و بررسی لحمن سنگرهای اجتماعی  و همینطور وضعیت دشمن تا ساعت ۱۰ شب به طول انجامید.

 

پس از توصیه های لازم  و همینطور قدردانی ویژه از بابت شیوه نویی که در جنگ در هور اتخاذ کرده بودیم وگزارشی از چگونگی و فرایند تقویت استحکامات و معرفی برادر رواز به عنوان مسئول پروژه که مورد پسند فرمانده لشکر واقع شد از ایشان تقدیر کردند  و به مقر گردان بازگشتیم.

 

خیلی خسته بودیم . آتش دشمن بسیار سنگین بود . موقع خواب  به حسن پور گفتم  برادر رواز و گروه پیگیر پروزه استحکامات خسته هستند و نیاز به استراحت دارند. فردا هماهنگ کن به اهواز بروند چند روز استراحت کنند.

 

روز  بیست آذر ماه بود. برادران شهید رواز، هجیر علیزاده که در انجام پروژه همکاری می کرد  و یارمحمد کرمی مسئول تسلیحات، نیکبخت مسئول تبلیغات  و راننده خودرو گردان برادر بسیجی امرالله رخ افروزیان  با قایق به اسکله رفتند . پس چند ساعت خبر رسید اسکله بمباران و پاسداران گردان روح الله به شهادت رسیدند.

 

برادر شهید سید داود حسینی مسئول پرسنلی گردان بود. لباس سبز فرم نویی  پوشیده بود و در حال وضو بود. گفتم سید داود با هم برویم. اسکله به حسن پور گفتم به دقت مراقب باش تا من برگردم چون امکان هر اتفاقی دور از دسترس نبود. سوار قایق شدیم.

 

سید داود گفت خبری شده ؟ گفتم‌ بچه ها در اسکله بمباران شدند. امیدوارم اتفاقی نیفتاده باشد. به اسکله رسیدیم . بلافاصله چشمم به خودروی منهدم شده گردان افتاد. ناامید شدیم. به سنگر پشتیبانی گردان رسیدیم.

ایستاده از سمت چپ سید عباس فلاحی به همراه همرزمان شهیدش که چند ساعت پس این عکس به شهادت رسیدند.

 

بچه های گردان مستقر در اسکله  در حال گریه و زاری بودند که  آرامشان کردم. گفتند  بچه ها همه شهید شدند. نگران بودم. غم از دست دادن دوستان شهیدم بهترین همرزمانم که در سخت ترین شرایط به یاری مان آمده بودند  توانم را بریده بود .

 

در راه برگشت به خط، سید داود خیلی بی تابی می کرد. بی وقفه در حال گریه وزاری … . به مقر فرماندهی گردان وارد شدیم؛ همه نگران ومضطرب. با حسن پور  در حال صحبت بودم . برادر شهید سید داود با صدای بلند گریه می کرد دوستان شهیدش ” رواز، علیزاده ، کرمی و نیکبخت را صدا می زد می گفت چرا من را همراهتان نبردید  ….

 

در همین حین ناگهان مقر فرماندهی گردان مورد آماج آتش توپخانه و خمپاره اندازهای دشمن قرار گرفت. سنگر تدارکات منهدم شد  تعدادی از بچه شهید و مجروح شدند . مجروحین را با قایق منتقل کردیم . آتش بسیار سنگین بود .  یکی از بسیجیان که با قایق درحال ورود به مقر بود  با اصابت خمپاره به قایق مجروح شد . سید داود  با بلم به سمت قایق حرکت کرد. خمپاره بعدی به بلم اصابت و ترکشهای خمپاره سینه پاک و نازنین سید داود را شکافت و به شهادت رسید .

 

پیکر مطهر شهید سید داود هم به پیکرهای مطهر شهیدان رواز، علیزاده، نیکبخت، کرمی و رخ افروز ملحق شد . دعای سید داوود  چه زود مستجاب شد الله اکبر … نام و یادشان تا ابد جاودان.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات