سایه سست؛
متاسفم… چندین مغالطه فاحش در متن وجود دارد که نه تنها بطور جدی وجاهت علمی متن را مخدوش کرده است بلکه آن را در حد یک متن نابخردانه و ناشیانه که در آن هوشمندی دانش و خرد دانشگاهی قابل مشاهده نیست پایین آورده است.
مغالطات:
١- خشونت خانگی وجود دارد اما استفاده از کمیت “هزاران قربانی” در عنوان متن “خشونت خانگی؛ هزاران قربانی پنهان و یکی بابک و خواهرش ” نوعی سوء گیری در جهت تلقین ایده جهت دار نویسنده به مخاطب است. نویسنده گان دانشگاهی (به ویژه در حوزه علوم انسانی) از عناوین جهت دار ( یعنی بیان کیمت بدون سند) پرهیز می کنند.
٢- در شروع متن آمده است “همه ما از قتل دردناک بابک و خواهرش به دست پدر و مادرشان در شوک هستیم” این نوعی قضاوت مکتوب است. نویسنده محقق از صدرو حکم مطلق پرهیز می کند و از بیان ایجابی که در آن حتمیت بیان، منجر به القاء جهت دار پیشداوری درباره ابژه (عینیت ) موضوع بشود، قویا پرهیز می کند.
٣- در متن آمده است “اما نباید فراموش کرد که بخشی از این شوک شدن ناشی از تصور مقدسی است که طی سالها از خانواده ساختهشدهاست”.
مقدس بودن تصور نیست بلکه تصدیق و تاییدی بر طبیعت ذات انسانییت انسان است و نه تنها خانواده بلکه شامل همنوع انسان، حیوانات، طبیعت جاندار و بی جان نیز می شود. جامعه شناسی علم تبیین روابط میان داده های و شواهد عینیت یافته است. جامعه شناس با طبیعت و عینیت طبیعی ذات انسان به عنوان پدیده ای که پدیداری آن نیاز به شناخت دارد، مواجهه روشمند دارد. اصطلاح روش و یا متولوژی در پژوهش های علوم انسانی، شان ساحت علم است و کسی که مدعی داشتن تخصص دانشگاهی است بایسته است تا از بیان روشمند علمی برای بیان خود استفاده کند.
۴- نویسنده در ادامه می گوید: ” سالیان سال است که بخشی از جامعه، خشونتهای خانگی را انکار میکنند و با پنهان کردن روی سیاه و تلخ خانواده، تصویری آرمانی از آن ارایه میدهند”.
متن تا آن اندازه سوء گیری جهت دار به سمت مردم دارد که همه بار فشار ناشی از برخی تصمیمات سیاسی، اقتصادی و ناهنجاری های رفتار سیاسی اقتصادی در داخل و در سطح بین الملل را یکباره متوجه کانون تاثیر پذیر خانواده می کند و تصویری خودساخته از پنهان کاری های مخربانه و تلخ و سیاه خانواده را بدون بیان شواهدی تحلیلی و جامعه شناسانه ، ارائه می کند. اینکه سالیان سال است بخشی از جامعه (که منظور خانواده ) است خشونت های خانگی آن آنقدر تلخ و سیاه است که موجب پنهان کردن آن شده است، به مثابه سیاه اندود کردن کانون روشن خانواده است که از بستر روشنایی آن حاکمان جامعه قادر هستند تا چرخ های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن را بگردانند.
چگونه است که هشت سال دفاع از کیان این سرزمین، بر دوش کانون خانواده است.
چگونه است افتخار آفرینی در عرصه المپیادهای علمی و ورزشی، بر قدرت استعدادهای روشن کانون خانواده است. چگونه است که حوزه های محتلف جامعه بوسیله فرزندان متخصص پدران و مادران رنج کشیده اداره می شود و روشنایی آن موجب حیات و بقاء جامعه است.
اگرچه بررسی آسیب ها و نابهنجاری بخش های مختلف جامعه، ازجمله خانواده در تحقیقات جامعه شناسی مورد پژوهش و آسیب شناسی بوده است اما این به مثابه تحقیق پیرامون روابط درون گروهی و بین گروهی میان متغییر های مختلف جامعه است که کانون خانواده نیز متاثر از آن بوده است. می باشد.
۵- در متن آمده است “مادر الهه عطوفت، فداکاری و از جانگذشتگی تصویر میشود که فرزندش را به هر چیزی اولویت میدهد و پدر، مرد خانه، نانآور و دانای کل است که همیشه خیر و شر را به درستی تشخیص میدهد و فرزندانش را به راه راست دعوت میکند”.
عطوفت، فداکاری و از جان گذشتگی جزء صفات طبیعت متعالی انسان است که بوسیله نقش پذیری در خانواده به تدریج شکوفا می شود و شکوه می یابد. اینکه متعالی شدن تدریجی صفات انسانی را به الوهیت نسبت بدهیم بسیار ساده انگارانه است.
صفات و ویژگی های انسانی به تدریج شکوفا می شود و قله عظمت و شکوه را به تدریج می پیماید. عطوفت و ازجان گذشتگی مادر و پدر، امری تکوینی، تدریجی، رشد یابنده و متعالی شده است.
پدر به تدریج دانای نور (و نه دانای کل) می شود و همه خیر و شر را بدست نمی گیرد بلکه آن را با تجربه بدست می آورد. عطوفت مادر، متوجه کمال یافتگی خرد است.
اولویت دادن نوعی اهمیت یافتگی عنصر خرد و کمال است که بوسیله مادر روش های خردمندانه زیستن به فرزندان، آموخته می شود. خردمندی و کمال یافتگی تدریجی، جزء طبیعت ذات روشن انسانیت انسان است و پدر و مادر راهبر این روشنایی هستند.
پدر و مادر دانای نور هستند نه دانای کل.
۶- در ادامه متن آمده است “در این تصویر کودکانه که به خصوص از تریبونهای رسمی ترویج میشود، خانواده چنان الوهیت و مقدس میشود که راه هیچ انتقادی به آن باز نیست.
در این تصویر نه کبودی تن زنها جایی دارد و نه مشقت کودکان کار؛ نه خبری از تجاوز پدر به دختر هست و نه آماری از سالمندآزاری”.
استفاده از کلماتی مانند ” هیچ”، “همه”، ” هزاران”، متن را از وجاهت می اندازد و آن را به سمت نوعی پیشداوری می برد.
محقق، نویسنده و دانش پژوه، بر مسند قضاوت نمی نشیند و ازصدور حکم مطلق که در آن کلماتی مانند “همه ” و “هیچ ” وجود دارد، پرهیز می کند.
به نظر می رسد این روزها به مدد وفور اطلاعات و روابط اجتماعی گسترده فناورانه، تفکر انتقادی، در کودکان و نوجوانان در حال رشد است. فرزندان در خانواده مجال آن را می یابند که با حداقل آزادی های فردی و اجتماعی خویش آشنا شوند.
شواهد تحقیقی نشان می دهد پدر سالاری و مادر باروری ، رو به افول است. کبودی تن زن ها و تجاوز پدر به دختر، انحراف و نابهنجاری است. مواجهه با انحراف و نابهنجاری رویکردی تدقیقی و تحقیقی دارد و به نظر می رسد نمی تواند آن را به یک کلیت شناخته شده مانند نقش پدر و یا مادر نسبت داد بلکه با استفاده از روش های پژوهش پدیدارشناسی و دیگر روش های داده بنیاد و یا روش های استنباطی، تحلیل عمق روابط میان متغییر های وابسته و مداخله گر تبیین و واکاوی علمی صورت می گیرد.
جامعه شناس با توجه به داده های موجود و استفاده از روش های پژوهش علمی، سخن می گوید و هرگز به نتیجه گیری و یا قضاوت و تهیج احساسات نمی پردازد. جز آنکه در ادعای جامعه شناس بودن فقط مدرک آن را داشته باشد نه درک آن را .
٧- نویسنده متن در انتهای انشاء خود بطور خلاصه نتیجه گیری کرده، بیان می کند “خلاصه حاضریم همه واقعیتهای جامعه را انکار کنیم تا تصویر آرمانیای که از خانواده ساختهایم خدشه دار نشود. همین نگاهِ صرفا ایدئولوژیک به خانواده است که جلو تصویب و اجرای قوانین منع خشونت خانگی سنگاندازی میکند.”
او بر این امر که نتیجتا و بطور خلاصه و یا بطور همه جانبه بر این فرضیه خودساخته سست که “خلاصه حاضریم همه واقعیتهای جامعه را انکار کنیم تا تصویر آرمانیای که از خانواده ساختهایم خدشه دار نشود.” تاکید می کند و بدون هیج تحلیل جامعه شناسانه، نتیجه گیری می کند که “این نگاه صرفا ایدئولوژیک به خانواده است که جلوی اجرای قوانین خشونت خانگی را سد می کند”.
جای شگفتی بسیار است که این فرضیه خود ساخته چگونه و به پشتوانه کدام مبانی نظری و یا پیشینه تحقیقاتی، الهام بخش تاکیدات موکد نویسنده شده است.
هر محقق تازه کاری می داند که ارائه فرضیه، مبتنی و مستدل به مبانی نظری و یا پیشینه تحقیقات شکل می گیرد و یا مبتنی بر نظریه داده بنیاد از سوی نویسنده که البته مستلزم آن است که نویسنده صاحب نظریه و تئوری بوده باشد، بوجود می آید.
علم، سایه حقیقت است.
جای تاسف بسیار است که به این وسیله وجاهت علم، مخدوش گردد و سخنان سست مایه، محبوب گردد…
#H_Zh
١۴٠٠/٠٣/٠٢
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 2