تاریخ انتشار : جمعه 30 خرداد 1399 - 23:31
کد خبر : 827

منصوری و منصوریون

منصوری و منصوریون

ایران مامن : مرگ مشکوک «غلامرضا منصوری» قاضی متهم به دریافت رشوه ۵۰۰ هزار یورویی که از چهره‌های شاخص پرونده فساد در قوه قضاییه بود به مهمترین رویداد عصر جمعه سی‌ام خردادماه تبدیل شد. همزمان با واکنش‌های گسترده در فضای مجازی از سوی عامه کاربران، چهره‌های شاخص هم در این باره اظهارنظر کردند؛ از «عبدالله

ایران مامن : مرگ مشکوک «غلامرضا منصوری» قاضی متهم به دریافت رشوه ۵۰۰ هزار یورویی که از چهره‌های شاخص پرونده فساد در قوه قضاییه بود به مهمترین رویداد عصر جمعه سی‌ام خردادماه تبدیل شد.

همزمان با واکنش‌های گسترده در فضای مجازی از سوی عامه کاربران، چهره‌های شاخص هم در این باره اظهارنظر کردند؛ از «عبدالله گنجی» مدیر مسئول روزنامه «جوان» که توئیت کرد اگر قاضی منصوری کشته شده باشد، این اقدام با هدف ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است… تا «عباس عبدی» اصلاح طلب که نوشت بر خلاف رفتار طلبکارانه و تهاجمی «اکبر طبری» در دادگاه، با فرض خودکشی قاضی منصوری، این رفتار را باید مثبت تلقی کرد چرا که هنوز کسانی هستند که از رفتار زشت و مجرمانه خود درکی دارند و حاضر به تحمل تبعات آن نیستند.

مطمئنا بعد از این هم شاهد اظهارنظرهای مختلف درباره حادثه مرگ قاضی منصوری در رومانی خواهیم بود.

دیدن این خبر برای من زمانی بود که از خواب عصرگاهی روز جمعه بیدار شدم و از همان حالت خواب و بیداری کوشیدم مثل خیلی‌های دیگر زاویه‌ای منحصر به فرد برای نوشتن و خودنمایی در فضای مجازی بیابم. با این حال بهتر دیدم از خواب عصر جمعه بنویسم.

تصویر رسانه ها از مرگ قاضی منصوری

خواب دیدم پای پنجره دفتری واقع در طبقه دوم ساختمانی سفید رنگ به همراه دو نفر از دوستان یزدی‌ام نشسته‌ام و ناگهان یعنی بدون آنکه انتظار داشته باشم «سیدمحمد خاتمی» وارد شد. سید اصلاحات بدون مقدمه و سلام و علیک با من شروع کرد به مذاکره درباره انتخابات آتی و نحوه حضور همراهانش در آن.

اندک زمانی بعد، «محمدباقر قالیباف» وارد شد تا محوریت گفت‌وگوهای سیاسی حول جناب رئیس مجلس پیش رفته و آقای خاتمی عملا محو شود.

برای عقب نماندن از دوستان و برای اینکه خودی نشان بدهم شروع کردم با چند کلمه مشهدی، آقای قالیباف را مخاطب قرار دهم. در مقابل، ایشان از من خواست تا به سراغ اتوبوسی که آن سوی خیابان و درست روبروی دفتر پارک شده بود بروم، از راننده بپرسم آماده است تا بازداشتی‌ها را سوار کرده و با هم به مقصدی نامعلوم برویم؟

متوجه شدم که اتوبوس مسافرانش را در ساختمانی با چند درِ کرکره‌ای پیاده کرده تا بعد از مذاکرات جناب رئیس مجلس دوباره آنان را بارگیری کند.

قبل از آنکه به آن سوی خیابان و آستانه بازداشت‌گاه برسم انفجارهایی درهای کرکره‌ای را از جا کند و بازداشتی‌های معترض از ساختمان خارج شدند.

بر خلاف آنچه تصور می‌کردم بازداشتی‌ها دنبال آشوب نبودند، بلکه اعتراض داشتند چرا بیخود و بی‌جهت گرفتار شده‌اند. اکثر بازداشتی‌ها زن بودند و به نظرم می‌آمد به خاطر مسائلی مثل بدحجابی گرفتار شده بودند.

نکته‌ای که الان به ذهنم می‎‌رسد یا شاید بعد از بیدار شدن و خواندن خبر مرگ قاضی منصوری متوهمانه بر فکرم نقش بسته شباهت یکی از نگهبانان ساختمان بازداشتگاه با قاضی متوفی است.

نمی دانم ارتباط مذاکرات سیاسی برای انتخابات با مساله بازداشت برخی شهروندان و داستان انفجار درهای کرکره ای چیست اما آنچه در ذهنم نقش بسته شکل گرفتن گفت وگو و نه آشوب میان بازداشتی‌ها و نگهبان منصوری‌نما است.

شاید همین الان هم مرگ منصوری باعث شده تا رویکرد شهروندان معترض به فساد و بی‌عدالتی از خشم و هیجان به احتجاج و اعتراض تبدیل شده باشد. با این حال و آنچه مشخص است همه این ماوقع در یک خواب عصرگاهی اتفاق افتاده و معلوم نیست در خواب‌‌های دیگر یا بیداری، نگهبانان با چه رفتار و واکنشی مواجه شوند.

سیدمحمد موسی کاظمی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات