جراحیهای زیبایی؛ زیر پوست زنان ایرانی چه میگذرد؟
«مرگ وحشتناک ٣ زن در تهران هنگام انجام جراحی لاغری و زیبایی» عنوان گزارش دیروز «همشهری آنلاین» بود که درباره آن چنین توضیح داد: در جریان ٣ حادثه جداگانه در پایتخت، ٣ زن جوان که تحت عمل لاغری و زیبایی قرار گرفته بودند، جانشان را از دست دادند.
به نوشته همشهری، این سه حادثه سهشنبه گذشته در پایتخت اتفاق افتاد که در نخستین آنها زنی جوان که برای انجام جراحی زیبایی به یکی از کلینیک های پایتخت رفته بود وقتی به اتاق عمل منتقل شد زیر تیغ جراح ناگهان قلبش از تپش ایستاد. هرچند عمل احیا صورت گرفت اما زن جوان به زندگی برنگشت و جانش را از دست داد. دومین و سومین مرگ مشابه هم ساعاتی بعد به بازپرس جنایی تهران اعلام شد.
دیروز همچنین جانشین رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فراجا از برخورد پلیس با صفحاتی که به نام پیکرتراشی و جراحی زیبایی اقدام به انتشار تصاویر خصوصی شهروندان می کردند، خبر داد. بنابر این اعلام، ۸۴ نفر طی چند عملیات در این رابطه بازداشت و ۱۲۵ صفحه اینستاگرامی با بیش از ۱۱ میلیون نفر دنبالکننده مسدود شدند. صفحات مزبور تصاویر خصوصی افراد را بدون رضایت آنها و گاه با تهدید و اجبار منتشر میکردند.
انتشار این اخبار بار دیگر باعث شد تا عملها زیبایی و تبعات گرایش شدید به آن باز هم مورد توجه قرار گیرد. «کوثر شیخ نجدی» کارشناس مسائل آموزشی در این باره مینویسد: چند روز پیش تصادفا مکالمه دو خانم جوان را میشنیدم که هر دو در حوالی سی سالگی بودند. علاقهای به خیره شدن به آدمها ندارم، اما یک چیزهایی وجود داشت که چشم آدم را مثل آهنربا به سمت خودش میکشاند. نه لزوما زیبا، بلکه بیشتر عجیب. لبهای به شدت برجسته شده، گونه و چانهی فرم داده شده، ابروهای لیفت شده، بینی عمل شده، ناخن و مژههای بلندِ کاشته شده و روی همهی اینها مقادیر زیادی کانتور، رژ، کرم پودر، رنگ، برق نمیدانم چه…
فکر کردم یعنی قبلا، وقتی دختر بچههای کاملی بودند چه شکلی بودند؟ ظرافت صورتشان کجا رفته است؟ تک بودگیشان، زیبایی منحصر به فردشان که باعث میشد مردی عاشق این یکی بشود و نه آن یکی. حالا شبیه هم بودند، شبیه خیلیهای دیگر که هزینه میکنند تا شبیه کسی شوند که معلوم نیست کیست. هویت و ماهیتی تخیلی دارد که گویی در ناخوداگاه جمعی ما ایرانیان به عنوان نماد زن زیبا، یا زن شیک، یا زن مدرن یا نمیدانم چطور زنی، نانوشته رویش توافق شده است.
یکی از دخترها داشت برای دیگری توضیح میداد که این روزها دکترهای زیبایی دستمزدشان را به دلار میگیرند. چون پروتزهای سینه و باسن دلاری هستند و از درد عمل و دوران نقاهت و گن و درین و اینها هم گفت. از اینکه بعد که افتادگی شکمت جمع شد، برو یه پرسینگ خوشکل هم روی ناف بچسبان که توی کراپ خودنمایی کند.
فکر کردم در تمام طول تاریخ بشریت این حجم از خشونت علیه جسم و بدن زنانه بیسابقه است. این حجم از خشونت خودخواسته! حتی در جهان هم رکورددار است. اخیرا از چند نفر از دوستان پزشک شنیدم که مطبهای تخصصیشان را تعطیل کردهاند و افتادهاند توی کار ژل و بوتاکس و لیزر و غیره. حق دارند، درآمدش خوب است. بخواهند کار تخصصی و عمل جراحی پیچیده انجام دهند باید ریسک و استرس بالایی را تحمل کنند و از آن طرف هم تعرفهی عمل مشخص است. اما هدر دادن منابع در انجام اعمال زیبایی حدی ندارد.
طرف حاضر است النگوهایش را بفروشد، خرج یک سال خانوادهاش را بگذارد کنار، حجم عظیمی از وقت، پول و انرژی را صرف کند، ساعتها پیج دکترهای مختلف را زیر و رو کند، نتایج عملها را بررسی کند، خودش را به تیغ جراحی بسپارد که چه؟ یک بخشی از بدنش برجستهتر یا فرورفتهتر شود. چرا؟ دوست پزشکی تعریف میکرد، از تمام مراجعانش یک سوال مهم میپرسد: چه کسی تو را آنقدر که باید دوست میداشت، دوست نداشته، که چنین بیرحمانه به کشتن خودت برخواستهای؟
از منظر من تنها یک چیز میتواند زنی را چنین به ویرانی تن خویش وادارد. میگویم ویرانی و منظورم فقط عوارض جسمی داروها، مواد شیمیایی، دردها، آمبولیها، مرگها و نقصهای بعد از عمل نیست. ویرانی یعنی اینکه تو ساعات ارزشمند و محدود زندگیات را به جای خواندن، ورزش کردن، شاد بودن، ساختن شخصیت، آموختن هنر، حضور و درک خودت و طبیعت، تجربهی ناشناختهها، تولید معنا برای زندگی، هدر بدهی و به بدنت ور بروی.
فقط یک چیز میتواند نیروی عظیم زنانه را اینجور به زانو در بیاورد که نگران چند گرم چربی اضافه و کم بدنش باشد. آسیب دیدگی شدید «عزت نفس» و یعنی اینکه حس کنی این چیزی که هستی کم است، کافی نیست. بیارزش است باید ارزش افزودهای از بیرون برایش دست و پا کرد. یعنی بترسی که انتخاب نشوی، طرد شوی و انتخاب تو وابسته به چند گرم ژل و چربی باشد و تو هم اجازه بدهی که انتخاب شدنت وابسته به اینها باشد و بر علیهاش قیام نکنی. یعنی که شادی و ارزشمندیات از وجودت سرچشمه نمیگیرد بلکه لازم داری چنگ بیاندازی و جسمت چیزی دربیاوری، چیزی بیافزایی، نمایشش بدهی، دلخواه تماشاگرانش کنی، منتظر توجه و تحسین موقتیشان بمانی، منتظر بمانی مردی پیدا شود و بگوید؛ اوه این یکی را ببین چند گرم برجستهتر است پس همین را انتخاب میکنم!
باور کنید یک چیزی در ما گم شده است و جانوری موذی زیر پوست زنان ایرانی سالهاست که میخزد و آدرس اشتباهی برای کسب محبوبیت و اعتماد به نفس میدهد. چیزی که هر کسی باید خودش بگردد و پیدایش کند. چیزی شبیه دوست داشتن خود، عشق ورزیدن به خود، پروراندن روح خود چنان که فرزندی را میپروری. و باور کنید که من هم زیبایی را دوست دارم و از آن استقبال میکنم. اما آن زیبایی را که جور دیگر باید دید.
برچسب ها :ایران مامن ، پیکرتراشی ، جامعه ، جراحی زیبایی ، خشونت علیه بدن ، زنان ، سلامت روان ، عزت نفس ، فضای مجازی ، کوثر شیخ نجدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0