تاریخ انتشار : دوشنبه 11 مهر 1401 - 15:50
کد خبر : 15922

سیدحسین سراج زاده

هم‌شکلی جامعه متکثر از محالات است

هم‌شکلی جامعه متکثر از محالات است

در جامعه ما اگر به قبل از انقلاب و دهه ۵۰ برگردیم، در سرتاسر کشور تنوعی از سبک پوشش وجود داشت؛ زنانی بودند که بر اساس باورهای سنتی و مذهبی پوشش کامل داشتند و در کنار آن‌ها گروه‌هایی بودند که بخصوص در شهرهای بزرگ مثل تهران و بقیه شهرهای بزرگ کشور، تحت تاثیر جریان‌های فکری

در جامعه ما اگر به قبل از انقلاب و دهه ۵۰ برگردیم، در سرتاسر کشور تنوعی از سبک پوشش وجود داشت؛ زنانی بودند که بر اساس باورهای سنتی و مذهبی پوشش کامل داشتند و در کنار آن‌ها گروه‌هایی بودند که بخصوص در شهرهای بزرگ مثل تهران و بقیه شهرهای بزرگ کشور، تحت تاثیر جریان‌های فکری جدید تغییراتی در باورهایشان ایجاد شده بود و پوشش و حجاب را به‌صورت سنتی باور نداشتند. این‌ها همه زندگی مسالمت‌آمیزی با یکدیگر داشتند و یکدیگر را پذیرفته بودند و با هم زندگی می‌کردند. در خانواده‌های مختلف از هر دو سبک پوشش کم و بیش وجود داشت و حتی در تظاهرات قبل از انقلاب بر علیه دیکتاتوری پهلوی هم بخشی از زنان بدون پوشش چادر و روسری مشارکت داشتند، به خصوص در شهرهای بزرگی مثل تهران. در عین حال یک گفت‌وگوی فرهنگی انتقادی هم در درون خانواده  ها و در جامعه بین آنها جریان داشت که یکی از نمونه های بارز آن مباحث استاد مطهری درباره حجاب است.

 

اگر بخواهیم نسبت افراد دارای پوشش سنتی (چادر) و بدون چادر و روسری را در نظر بگیریم، هر چه از سمت قشر متوسط به بالای جامعه و از شهرهای بزرگ مثل تهران به سمت شهرهای کوچک‌تر و سنتی‌تر می‌رفتیم، نسبت کسانی که مقید به پوشش حجاب و چادر بودند بیشتر بود؛ به طوری که زمان انقلاب اکثریت مردم قائل به پوشش حجاب بودند به همین دلیل وقتی اجباری شدن حجاب پیش آمد، در جامعه از طرف برخی زنان مقاومت  ها و اعتراضاتی شد اما خیلی عمومی و گسترده نبود.

 

به تدریج جامعه ایران دچار تغییراتی شده است؛ ۴۰ سال زمان کمی نیست و طبیعی است دگرگونی‌هایی که در سطح تحصیلات و نقش  های اجتماعی اقتصادی زنان ایجاد شده و آشنایی‌هایی که با دیدگاه های برابری‌طلبانه در آنها ایجادشده، بر نگرش آنها نسبت به حجاب هم اثر بگذارد. از طرفی چون حجاب یک اجبار قانونی شد، این اجباری شدن سبب ایجاد مقاومت در بین گروه هایی شد که به آن باور نداشتند. از طرفی نظام جامعه‌پذیری  حکومتی و سنتی مثل آموزش و پرورش، رسانه  های رسمی حکومتی و نهاد دین و خانواده‌ها هم نتوانسته‌اند اقناع لازم را برای پذیرش پوشش مورد نظر خود ایجاد کنند‌ و البته در جامعه متکثر امروزی این امر از محالات هم هست و نباید انتظار داشت که در زمینه  های مختلف از جمله نوع پوشش با یکدستی و یکسانی روبرو شویم و یک  سبک و سلیقه مسلط شود.

 

به  نظر من اجباری شدن حجاب، مقاومت کسانی را که به آن باور نداشتند تشدید کرد و تبدیل به قانونی شد که با ضرب و زور اعمال شد و این رویه‌های برخورد در خیایان با کسانی که الگوی مورد نظر را رعایت نمی کنند از دهه ۶۰  تاکنون هرازگاهی شاهد بوده ایم.  یعنی پلیس مامور اجرای این قانون می‌شد و برخوردهایی با دختران و زنان می‌کردند که خود همین‌ها نه تنها  رغبت و پذیرش را ایجاد نکرده و نمی  کند، بلکه مقاومت، طرد و نفی را به‌دنبال داشته  است چرا که اساسا بسیاری از آموزه‌های دینی-اخلاقی اگر تبدیل به اجبارِ قانونی شود حتما نتایج نامناسب و معکوسی خواهد داشت که ما هم شاهد آن بوده  ایم. به علاوه، هنجارهای اخلاقی به خصوص آنها که جنبه عرفی هم دارند، اگر با اجبار قانون و با ترس از تنبیه و مجازات اجرا شوند، بازار تظاهر و ریا را گرم می‌کنند که خود نقض غرض اخلاق ودینداری است.

 

 

از دهه ۷۰ به بعد خیلی از جامعه‌شناسان این بحث را مطرح و بیان می‌کردند که این شیوه اجباری کردن حجاب به ضد خودش تبدیل خواهد شد. باید اضافه کنم که در یک دستگاه حکومتی و دولتی اگر فساد و تبعیض و سرکوب وجود نداشته باشد و به حقوق شهروندی احترام گذاشته ‌شود و نظام کارآیی در تمشیت امور جامعه وجود داشته باشد، اگر در چنین شرایطی قانونی مثل رعایت حجاب وضع شود، احتمال اینکه مردم این قانون را بپذیرند بیشتر است.

 

در مقابل آن سیستمی را در نظر بگیرید که در تامین نیازهای اساسی مردم ناکارآمد است، به شکل‌های مختلف در عرصه‌های سیاسی و در ارتباط با حقوق شهروندی حقوق مردم را نقض می‌کند، فساد در آن زیاد است، بدون اهتمام جدی برای رفع این مشکلات بیاید و منابع جامعه و نیروهای انتظامی را روی موضوع حجاب متمرکز کند که مربوط به حوزه اخلاق و معنویت است و آن را به اجبارِ قانونی تبدیل کند، کاملا روشن است که این ناکارآمدی و عدم توفیق‌ بصورت مضاعفی تشدید می‌شود.

 

بخش قابل ملاحظه‌ ای از نسل جدید، افرادی هستند که به انواع و اقسام منابع اطلاعاتی دسترسی دارند و بسیار بیشتر از نسل ‌های قبلی حقوق آزادی‌ های فردی، برابری جنسیتی و تنوع در سبک های زندگی را مطالبه می‌کنند. از طرفی حاکمیت هم نشان نداده که این واقعیت  ها را درک کرده و به این مطالبات احترام می  گذارد؛ در نتیجه، شکاف و فاصله بین نسل جوان و حاکمیت بیشتر و بیشتر شده، ضمن اینکه عرض کردم این شکاف بین حاکمیت و مردم منحصر به این نسل نیست اما در بین این ها بیشتر است.

 

به نظر می‌رسد بهتر است، موضوع شکل حجاب و پوشش تبدیل شود به تاکید بر ارزش عفت و پاکدامنی و منحصر به جنس خاصی هم نباشد و موضوع شکل پوشش جنبه عرفی داشته باشد که اکثریت جامعه به صورت فرهنگی آن را تعیین می کنند و واگذار شود به تنظیمات جامعه و نظام جامعه‌پذیری که در جامعه جریان دارد. با همه این‌ها نباید انتظار داشت که اساسا فکر کنیم روزی می‌رسد که با آموزش می‌شود الگویی را همه بپذیرند. جامعه جدید جامعه‌ی متکثر است. تکثرهای فکری و فرهنگی به‌عنوان یک واقعیت در آن ایجاد شده و این جامعه متکثر را نمی‌شود به یک سبک و الگوی واحد درآورد و یکدست و یک شکل کرد.

 

ایده ایجاد یک جامعه یکدست و یکسان در شرایط جدید ایده ناممکنی است و هر کس و هر سیستم حکومتی که این دیدگاه را اتخاذ کند چاره‌ای جز توسل به قهر و زور ندارد و توسل به زور در این چنین عرصه‌هایی عملا به ضد خود تبدیل می‌شود. مقاومت ایجاد می کند و حکومت را به تدریج از پایگاه گسترده مردمی محروم می کند؛ تجربه‌ای که به عینه پیش روی ما است.

 

 

اتفاقی که افتاد به‌خاطر اعمال قانون حجاب اجباری و گشت ارشادی بود که منجر به جان باختن این دختر بی گناه  و بی  پناه (از نظر اکثریت مردم) شد که بسیار رویداد غم‌انگیزی است. این موضوع اکثریت مردمی را که مخالف با حجاب اجباری بودند برانگیخته کرد. درک آنها این بود که به خاطر یک قانونی که اکثریت جامعه با آن موافق نیستند، یک رویه‌هایی اتخاذ می‌شود که زن جوانی جان شریفش را از دست می‌دهد و بسیاری رفتارهای تحقیرآمیز و هتک حرمت و عزت بانوان و خانواده  ها در جریان این دستگیری‌ها و اعزام به مراکز پلیس وجود داشته و دارد.

 

در نتیجه یک اندوه گسترده ملی ایجاد شد و اعتراضاتی را به‌دنبال داشته است. در مجموع من واکنش ایجاد شده را هیجانی نمی‌دانم. احساس همدردی از موضع اخلاقی و انسانی بوده است و ابراز نارضایتی از رویه  ها و قوانینی که بازنمای خواست اکثریت نیست؛ البته صورت‌های بروز و ظهورش در بین قشرهای مختلف مردم متفاوت بوده که این یک امر طبیعی است.

 

راه درست آن بوده که حاکمیت به این مطالبه عمومی توجه می‌کرد و در رویه‌های خود تجدیدنظر می‌کرد. البته در کنار این رویداد ما مطالبات انباشته شده اقتصادی و سیاسی قبلی را هم داشته‌ایم که سرکوب شده و به آن ها توجهی نشده و تجمیع شده‌اند و با این موضوع خود را در خیابان و فضای مجازی و با واکنش‌هایی که هنرمندان، ورزشکاران، دانشگاهیان و روشنفکران بروز داد. این رویداد تلخ، فرصتی را ایجاد کرد که بخش قابل ملاحظه ای از جامعه اعتراض خود را روی موضوع اصلی مرتبط با آن، یعنی حجاب اجباری و گشت ارشاد به صورت های مختلف ابراز کنند.

 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات