باز هم دخترهایی مثل تو میمیرند
ایران مامن : سلام رومینا ! خوبی ! لابد با فرشتهها نشستهای و داری از آن بالا به ما و این قید و بندهایی که برای خودمان درست کردهایم می خندی! چقدر دلم می خواهد بدانم وقتی برای اولین بار با فرشتهها ملاقات کردی و تو علت زود پرکشیدنت را به آنها گفتی، واکنششان چگونه
ایران مامن : سلام رومینا ! خوبی ! لابد با فرشتهها نشستهای و داری از آن بالا به ما و این قید و بندهایی که برای خودمان درست کردهایم می خندی! چقدر دلم می خواهد بدانم وقتی برای اولین بار با فرشتهها ملاقات کردی و تو علت زود پرکشیدنت را به آنها گفتی، واکنششان چگونه بود!؟ فکرش را بکن. مثلا از تو بپرسند که «برای چه از دنیا رخت بربستی؟» تو هم به آنها بگویی «به جرم عاشق شدن» بعد از تو بپرسند که «مگر عاشق شدن جرم است؟!» و تو فقط به آنها لبخند بزنی.
میدانی عاشق شدن جرم نیست. فرض کنیم تو عاشق شدی . فرض کنیم که یارت به خواستگاری تو آمده و پدرجانت هم به هر دلیلی موافقت نکرده و به قول معروف تو را به آن پسر نداده است. بعد تو میبینی به هر دلیلی نمی توانی بدون یارت ، سر کنی با او فرار می کنی به این امید که زندگی تازه ای با او شروع کنی. می گویند تو فقط ۱۳ سال داشتی . اصلا فرض کنیم که اشتباه کردی چرا که هنوز خیلی وقت داشتی تا عاشق شوی. اشتباه کنی از عشقت برگردی و دوباره عاشق شوی. شاید هم باردیگر اشتباه کردی. خب اشکالی ندارد آدمها همه اشتباه می کنند. مگر پدر جانت تا بهحال اشتباه نکرده ؟ مگر مادرت هیچ اشتباهی در زندگی از او سر نزده است؟
معلوم است که همه اشتباه میکنند چه رسد به تو که هنوز کودک بودی. عقلت به خیلی چیزها نمی رسید. اصلا هنوز زود بود زندگی مشترک شروع کنی و اصلا فرض را براین بگذاریم که اشتباه کردی با یارت رفتی. اما مساله این است که تو فقط یک بچه بودی و هنوز مانده بود تا مثل یک زن ۴۰ یا ۵۰ ساله درک کنی ، بفهمی خوب و بدت را. هنوز مانده بود هنوز خیلی چیزها مانده بود .
واقعا چرا جامعه ما هنوز نمی فهمد یک دختر آن هم به سن و سال تو هنوز بچه و احتمال اشتباه کردنش زیاد است؟ چرا فکر میکند که اگر عمدا یا سهوا با جوانی فرار کردی، فقط اشتباه کردی. چرا به تو و امثال تو به جرم دختر بودن دوباره فرصت ترمیم و جبران اشتباههایی از این دست را نمی دهد؟ چرا ؟
پدرت مقصر نیست به تنهایی. مقصر جامعهای است که من، تو، پدر و مادرت و پدر و مادر من در آن رشد کردیم و یادگرفتیم. یاد گرفتیم که دختر با پسر خیلی فرق می کند . یاد گرفتیم که باید خیلی مواظب دختر بود و نباید بگذاریم خطایی از او سر بزند اما اگر پسرمان همان خطای دختر را انجام دهد به دیده اغماض به او بنگریم اما دختر را به اشد مجازات برسانیم . یاد گرفته ایم که اگر پسرمان با دختری فرارکرد در نهایت چندتوپ و تشر حواله اش کنیم و چند لیچار هم بارش . اما در عوض اگر دخترمان همان کار را انجام داد از ترس آبروی تعریف شده در همین جامعه ، او را بکشیم. جانش را بگیریم چرا که فکرمی کنیم اگر دختر زنده بماند نمی توانیم پیش در و همسایه سرمان را بلند کنیم و مردم اگر به رویمان نگویند پشت سرمان می گویند «بی غیرت» !
دخترک من ! راستش را بخواهی دختربودن خیلی سخت است . مگر آسان است ؟ یادم می آید دختری حول و حوش سن و سال تو بود، او هم مثل تو در سن مدرسه بود. یک روز پدرش نامه عاشقانه ای از او پیدا کرد و فهمید که دخترک، در اصطلاح دوست پسر دارد. پدر، او را به ظاهر نکشت اما زندگیاش را تباه کرد. تمام دفتر و کتابهایش را سوزاند و منتظر اولین خواستگار شد و سوگند خورد که به اولین خواستگار جواب مثبت دهد و همین هم شد. دخترک شوهر کرد و بعد از ۲ تا بچه ، آنقدر زیر مشت و لگد شوهر ماند که بناچار طلاق گرفت و برگشت به همان خانهای که پدرش روزگارش را به خاطر یک تصمیم اشتباه ، سیاه کرده بود.
رومینا جان! آن دختر هم آن روز که پدرش از او نامه عاشقانه پیدا کرد مثل تو مرد. منتها فرقش با تو این است که او به ظاهر نفس می کشد اما باور کن او هم سالهاست که مرده است!
فقط تو نیستی که از میان ما خیلی زود پر کشیدی باز هم مثل تو در این دیار زیادند و تا زمانی که ذهن هایمان را از غبار کج فهمیها غبار روبی نکنیم باز هم دختر هایی مثل تو میمیرند . این رشته سر دراز دارد.
چند روز پیش، پدری دختر ۱۳ ساله اش را به جرم اینکه با جوانی فرار کرده بود با داس ،سربرید. آن دختر ، رومینا نام داشت.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0