گفت و گو با آیت الله منتظری درباره جنگ (قسمت اول) : برخی فرماندهان شهید جنگ، دل پرخونی از خط بازی و بیبرنامگیها داشتند
آیت الله منتظری در بخشی از روایت خود از رویدادهای دفاع مقدس مینویسد: اجمالاً در آن اوایل، آقای خامنهای با اینکه رئیسجمهور بود ولی کمتر در جریان مسائل جنگ بود. بیشتر آقای هاشمی در امور جنگ دخالت میکرد. مثلاً آقای محسن رضایی از جبهه به آقای هاشمی تلفن می کرد و آقای هاشمی هم دستور
آیت الله منتظری در بخشی از روایت خود از رویدادهای دفاع مقدس مینویسد:
اجمالاً در آن اوایل، آقای خامنهای با اینکه رئیسجمهور بود ولی کمتر در جریان مسائل جنگ بود. بیشتر آقای هاشمی در امور جنگ دخالت میکرد. مثلاً آقای محسن رضایی از جبهه به آقای هاشمی تلفن می کرد و آقای هاشمی هم دستور می داد که فلان کار را بکنید یا فلان جا بروید. حالا یا امام این اختیارات را به آقای هاشمی داده بودند یا این که آقای هاشمی خودش کارها را به دست میگرفت، نمیدانم.
من در چند جلسه ای که در بحران های جنگ در تهران بودم گاهی راجع به بعضی مسائل تلفن زده میشد. آقای هاشمی خودش تصمیم گرفت که این کار را بکنید یا نکنید. از طرف دیگر مشکلات و مسائل را چه نیروهای رزمنده و چه فرماندهان آنها نوعا به من مراجعه می کردند. من می گفتند بروید به مسئولین بگویید. می گفتند گفته ایم به حرفمان گوش نداده اند. بعد من همه مسائل را جمع میکردم و خدمت امام می رسیدم و این مسائل را مطرح میکردم. گاهی بعضی از فرماندهان در کارشان شبهه میکردند و میگفتند ما داریم زمینه کشته شدن بعضی از این جوانها را فراهم میکنیم، فرماندهی قوی نیست، برنامهریزیها قوی نیست، برنامه های ما لو میرود، خیلی از برنامههایی که تنظیم شده بود لو رفت و بچههای مردم شهید شدند و این چیزها.
من این چیزها را به امام منتقل میکردم، فرماندهی جنگ خیلی خوب نبود، ارتش و سپاه با هم اختلافاتی داشتند و زیر بار هم نمیرفتند، سپاه می خواهد ارتش را یدک میکشد، ارتش هم میخواست زیر بار سپاه نرود. نیروهای سطح پایین و متوسط سپاه هم از دست بعضی مسئولینشان گله داشتند.
مثلا یک روز ۴۰ نفر از این ها آمدند منزل ما و اشکالاتی داشتند که اشکالاتشان وارد بود. از امام هم وقت گرفته بودند که خدمت ایشان بروند اما مخالفان آن ها این وقت را لغو کرده بودند، یا اینکه از طرف امام به آنها قول داده شده بود ولی به آنها اجازه نمیدادند بروند حرفشان را بزنند. بعدها این عده برگشتند به جبهه و خیلی از آنها شهید شدند. دل پرخونی داشتند از بیبرنامگی ها، از خط بازی ها و مشکلات دیگری که وجود داشت.
در آن وقت صدام خودش می آمد جبهه و جنگ را فرماندهی می کرد. اما ما فرماندهی نداشتیم و با تلفن می خواستند کارها را حل کنند. از جبهه تلفن میزدند به آقای هاشمی و ایشان هم گاهی با تلفن می خواستند جنگ را فرماندهی کنند…
منبع: بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ داود علی بابایی، انتشارات امید فردا
برچسب ها :آیت الله منتظری ، ایران مامن ، جنگ تحمیلی ، دفاع مقدس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0