بسیار عالی بود
خصوصا طرح سه سوال آخر
راه ورود به «بازی مرکب» با سه سوال از بینندگان این سریال
بازی مرکب (Squid Game) محصول ۲۰۲۱ کره جنوبی با ژانری هیجانی- اجتماعی است که از پلتفرم «نتفلیکس» پخش می شود. نویسنده و کارگردان این سریال ۹ قسمتی (فصل اول) «هوانگ دونگ هیوک» است. سناریوی اثر همان داستان همیشگی فاصله طبقاتی است، اما بدور از تقلید و تکرار! بازی مرکب قصد دارد نابرابری طبقاتی در
بازی مرکب (Squid Game) محصول ۲۰۲۱ کره جنوبی با ژانری هیجانی- اجتماعی است که از پلتفرم «نتفلیکس» پخش می شود. نویسنده و کارگردان این سریال ۹ قسمتی (فصل اول) «هوانگ دونگ هیوک» است. سناریوی اثر همان داستان همیشگی فاصله طبقاتی است، اما بدور از تقلید و تکرار!
بازی مرکب قصد دارد نابرابری طبقاتی در کره جنوبی (جهان) را به تصویر بکشد. قطعاً بر روی میزانسن، دکوپاژ، شات، طراحی دکور، مونتاژ، لوکیشن، نمادها (نمادهای روی نقاب افراد سازمانی، پلکان های رنگارنگ محل عبور بازیکنان و پرسنل، نقاب VIP ها، نماد فراماسون ها و …) ماه ها تفکر صورت گرفته است و می توان ساعت ها راجع به آنها قلم فرسایی کرد.
در این نوشتار قصد دارم شمایی کلی از زاویه تحلیلی جامعهشناختی را برای بینندگان به تصویر بکشم و خواننده را به چالشی برخلاف ادعای ظاهری تولید این اثر دعوت کنم.
در این سریال، «روح سرمایه داری مدرن» بر فضا حاکم است و انسان به مثابه فردی مسخ شده، فاقد اراده و اختیار (مجبور به ادامه بازی علیرغم میل باطنی) است با لباس هایی متحدالشکل (نماد تمایل نظام سرمایه داری به یکسان سازی افراد) و شماره هایی که بر روی لباس های بازیگران بازی حک شده و حتی افراد سازمانی را هم با آن اعداد مخاطب قرار می دهند (نماد فقدان هویت در عصر مدرن و دید ابزاری به افراد داشتن وآنها را به مثابه شی دیدن).
نابرابری طبقاتی و بی عدالتی در جوامع به قدری فراگیر است که تمامی طیف ها، گروه ها و مشاغل را دربرمی گیرد، به طوری که می توان مصداق تمامی تیپ های شخصیتی- اجتماعی را در بازی مرکب دید : «اوه ایل نام» ( به زبان کره ای به معنی«مرد شماره یک» است و نماد برتری و سیادت در جامعه در تمامی ابعاد (ثروت، قدرت، جایگاه اجتماعی و …) است)، «سونگ گی هون» (نماد انصاف و رافت قلب و مهربانی)، «چو سانگوو» ( نماد قشر تحصیلکردهی روشنفکر)، «جانگ دوک سو» (نماد قدرت و زور، رئیس گنگ)، «کانگ سه بیوک» (نماد پناهنده ای بزهکار و قربانی ساختارهای اجتماعی)، «هان می نیو» (نماد فریبکاری، دغل بازی و ریاکاری)، «جی یونگ» (نماد فردی دین گریز و قربانی آسیب های خانوادگی) و «عبدل علی» (نماد پاکی، سادگی و بی آلایشی).
از جمله سکانس های درخشان بازی مرکب قسمتی است که فرد نقاب دار در اتاق بازی وارد می شود و خطاب به یکی از افرادش که به او خیانت کرده می گوید : «تو قاعده و اصل بازی را زیر سوال بردی، یعنی «برابری»! اینجا تمام افراد با شرایط برابر بازی می کنند. آنها از بی عدالتی موجود در جامعه رنج می برند و اینجا را به مثابه فرصتی برای یکسان بودن می پندارند» (نماد جامعه سوسیالیستی). به واقع امر، در جامعه با یکسان سازی هیات و ظاهر افراد و در شرایط مشابه قرار دادن، بدون درنظر گرفتن پیشینه خانوادگی، نژادی، سرمایه اجتماعی و اقتصادی و …. آنها، نمی توان «عدالت و برابری» ایجاد کرد.
همانطور که در این اثر مشاهده می کنیم تمامی موارد مذکور بر بقاء یا حذف افراد تاثیرگذار بود و برابرسازی افراد در میانه بازی زندگی و در مقطعی خاص صرفاً درحدّ ادعائی شعارگونه و غیرقابل پیاده سازی است. حفظ بقاء در بازی در گروی سلب بقاء و حذف رقیب از میدان (آن هم به هر قیمتی) است! در این بازیِ به ظاهر برابر، برای بُرد در میدان، تمامی خصایص اخلاقی انسانی زیرپا گذاشته می شود و دستگاه تعقلی افراد (وجدان) نیز سریعاً دلایل منطقی – عقلانی (توجیهات) متناسب با آن را می سازد.
از دیگر نکات قابل تعمق این سریال، ادعای وجود دموکراسیِ حاکم بر بازی (۳ قانون) است. به اعتقاد «تئودور آدورنو» گستره و نفوذ سلطه بر فرد در جامعه مدرن آنقدر ظریف و نامرئی است که شخص دچار «توهم آزادی» می شود. درحالی که در واقع امر، جامعه تو را به سمت و سویی می برد که عملاً محکوم به پذیرش سایر قوانین این بازی هستی و امکان بازگشتی برای تو وجود ندارد.
بازی مرکب به بهترین شکل ممکن تقابل ثروتمندان (قشر بورژوا) و فقرا (قشر پرولتاریا) را به تصویر می کشد. آنچه که برای عموم اقشار جامعه (فقرا) «رمز حفظ بقاء» و درواقع «خودِ زندگی» است، برای خواص جامعه (ثروتمندان) صرفاً «گذران اوقات فراغت» است (نگاه ابزاری جوامع امروزی به افراد).
اگر از سکانس پایانی سریال فاکتور بگیریم، فضای جبرگرایی و محتوم گرایی سرنوشت انسان امروزی بر کل اثر سیطره دارد. اما سکانس آخر (مکالمه تلفنی سونگ گی هون در فرودگاه و به قول هوانگ سازنده سریال، تمایل گی هون برای رویارویی با سیستم و نه بازگشت به عضویت در یک جامعه رقابتی) کلاً روند سریال را تغییر می دهد و ما را از نگرش قفس آهنین وبری و شی شدگی لوکاچی، انسان تک ساحتی مارکوزه ای، صنعت فرهنگ آدورنو و هورکهایمری، پرسه زن والتر بنیامینی و … به پروژهی ناتمام مدرنیتهی هابرماسی سوق می دهد. اینکه نوع انسان با علمِ به نوع بازی حاکم بر جهان، توان و قدرت و اراده این را دارد که بازی را به سود خود پایان دهد و در این عرصه بازیگرِ صِرف نباشد و قدرت تاثییرگذاری و تغییر در جهان خود و دیگران را داشته باشد (سوژه ای که احتمال قریب به یقین در ساخت فصل ۲ این سریال مدنظر است).
سناریوی سریال با کتاب «دکترین شوک» نوشته «نائومی کلاین» روزنامهنگار و فعال اجتماعی کانادایی، در مراحل ۳ گانه و تزریق شوک ها به توده مردم (بازیکنان بازی مرکب) همخوانی و قرابت فراوانی داشت.
کلاین معتقد است در شوک اول با سوءاستفاده ابرشرکتهای چندملیتی از حوادثی چون، جنگ، حملههای تروریستی، کودتا و حوادث طبیعی روبرو هستیم.
در شوک دوم، بنگاهها و شرکتهای بزرگ با استفاده از قدرت سیاسی و سیاستمداران وابسته به خود، با انجام طرحی برنامهریزی شده و کاشتن بذر ترس، از بهت و پریشانی و سردرگمی مردم در آن لحظات استفاده میکنند و تغییرات رادیکال اقتصادی و سیاسی را به وجود میآورند.
شوک سوم زمانی وارد میآید که افراد با موج دوم شوک به مقابله برمیخیزند و با واکنش خشونتآمیز پلیس و ارتش با زندان و سرکوب مواجه میشوند. در بازی مرکب نیز، بازیکنان از طریق شوک(در سکانس های مختلف)، وادار به اطاعت و پذیرش برنامههایی می شدند که در شرایط عادی برای آنها بسیار نامطلوب و غیرقابل پذیرش بود.
در انتها، طرح سه سوال خالی از لطف نیست :
- به نظر شما، خودِ ما به عنوان بیننده وارد این بازی و گردونهی بی مهار نشدیم؟ اخلاقیاتِ ما، وجدانِ ما، احساسات و عواطفِ ما و … در انتهای سریال به عنوان یک «انسان» با قبل از این اثر یکسان است؟ بیننده ای که در ابتدای سریال (بازی چراغ سبز، چراغ قرمز) غافلگیر می شود و با چهرهی عریان و خشن بازی مرکب روبرو می شود و پس از گذشت مدتی و طی شدن مراحل بازی، به دنبال حذف رقبا و بازیگران غیرضروری سریال بازی مرکب است و حتی در خلوت ِ خود، بازیگران اصلی را تشویق به حذف سایرین می کند!
- نگاه ما به این سریال و بازی ۶ مرحله ای در آن چه بود، همسو با VIP ها تفریح کردیم یا مانند بازیکنان اصلی بازی درد کشیدیم؟ درحالی که مردم بسیاری در اقصی نقاط جهان با بی عدالتی و نابرابری دست و پنجه نرم می کنند و درصورت در دسترس بودن و تماشای این سریال (که احتمال آن بسیار ناچیز و کم است) با آن همذات پنداری می کنند و رنج می برند، ما از دیدن این بازی مرکب لذت بردیم، آن را تحسین کردیم، اوقات فراغت مان را با آن پر کردیم و بی صبرانه منتظر تولید فصل دوم آن هستیم! زیرکانه تر و هوشمندانه ترین نوع فیلمنامه نویسی برای تلنگر به «حس انسانیت ما» و مواجهه با «خود» مان در «صحنه نمایش گافمنی».
- واقعاً براستی موسسه نتفلیکس (کمپانی آمریکایی) به دنبال نشان دادن زوایای پنهان و عمیق روح سرمایه داری مدرن به جهانیان است؟ یا به قول آدورنو چون ذائقه و سلیقه تودهی مردم را شناخته، از آن بهره برده و چه بسا سوءاستفاده می کند! توده مخاطبان به عنوان بازار مصرف دیگر به هیچ وجه نادیده گرفتنی نیست و سیاست گذاران فرهنگی به هر طریق میکوشند تا به شیوههای مطمئنتری برای رام کردن این توده و نظارت سیاسی و اجتماعی بر آن دست یابند. صنعت فرهنگ همان روشنگری در مقام فریب تودهای است اما به کمک دیکتاتوری پنهان رسانهای که امتیاز تکثیرپذیری قدرت قالب سازی آن را بی رقیب ساخته است.
صنعت فرهنگ آنقدر گزینههای گوناگون و متکثر به مخاطبان خود عرضه میکند که زحمت انتخاب را از دوش آنها بر میدارد. اعتراض و انتقاد نیز از جمله همین گزینههاست. چه بسا فیلمهای هالیوودی و سریالهای تلویزیونی خاصی آزادانه عرضه میشوند که قدرت حاکم را آماج شدیدترین انتقادات قرار میدهند و بعضاً معتبرترین جوایز را نیز از آن خود میکنند. پس درواقع، چنین نیست که کارتلهای رسانهای در خدمت نیازهای خود انگیخته شنوندگان و بینندگان باشند. آنها همه مهرههای دستگاهی واحدند که کارکردشان از پیش تعیین شده است. کسی که از قواعد بازی در این سیستم سرباز زند مظلومانه از دایره طرد میگردد.
برچسب ها :آدورنو ، ایران مامن ، بازی مرکب ، جامعه شناسی ، دانشگاه تهران ، سرمایه داری ، سمیه مردانی ، نتفیلیکس ، هالیوود
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1