چه شد که خوزستان آتش گرفت؟
فریادهای این زن که «چرا آتش میزنی، تو که خاکتو نبردن، آبتو نبردن، ما مسالمتآمیزیم» جانم را میخراشد، مگر این زنان و مردان چه خواستهاند؟ گاومیشها و دامها و زمینهای کشاورزی تنها دارایی این مردم است. برایشان خانه و خیابان ساختهاید؟ برایشان پارک و فرهنگسرا مهیا کردهاید؟ آب سالم و بهداشت عمومی و هوای پاکیزه
فریادهای این زن که «چرا آتش میزنی، تو که خاکتو نبردن، آبتو نبردن، ما مسالمتآمیزیم» جانم را میخراشد، مگر این زنان و مردان چه خواستهاند؟ گاومیشها و دامها و زمینهای کشاورزی تنها دارایی این مردم است. برایشان خانه و خیابان ساختهاید؟ برایشان پارک و فرهنگسرا مهیا کردهاید؟ آب سالم و بهداشت عمومی و هوای پاکیزه دارند یا مدرسه و بیمارستان استاندارد؟ هیچ چیز ندارند. سالها جنگ جان و روانشان را ربود و حالا هم شیره جانشان کشیده شده است.
شاید زمان خوبی نباشد اما حالا که جان به لبمان رسیده است بد نیست کمی بیاندیشیم، چه شد که به اینجا رسیدیم. در چهل سال گذشته، ۱۸ نمایندهای که به مجلس فرستادهایم چه کردهاند که امروز باید برای جرعهای آب کف خیابان بمیریم؟ چه کسی این نمایندگان را به مجلس فرستاده است؟
نماینده شهری که در التهاب میسوزد چگونه سالها است بر مسند قدرت تکیه زده در حالیکه نه تنها تخصص و سواد ندارد، بلکه تشنه قدرت است و در زمان حکومتش در آموزش و پرورش معلمان خون میگریستند. چگونه این فرد نامتعادل بالا رفته است؛ جز با اتصال به فلان ارگان و خریدن رای برخی شیوخ. آیا ما که چنین جلوی گلوله سینه سپر کردهایم از کسانی نیستیم که شناسنامههای زنده (و گاه مردهی) خود را از پیر تا جوان به پشیزی فروختیم؟
آیا ما به اقوام و خویشان بیکفایت خود به طمع چند وعدهی حقیر رای ندادیم؟ در اندیمشک بر هم اسلحه نکشیدیم و بر سر قومیت نماینده نجنگیدیم؟ در ایذه و باغملک بارها به چند پرس غذا و به قوم و قبیلهی خود رای ندادیم؟ شما که قطعا نه. اما لابد دیدهاید یا شنیدهاید و تصدیق میکنید این حقیقت انکارناپذیر را که اگر چند مجسمه به مجلس میفرستادیم بهتر از عدهای از این افراد بودند.
نمایندگان خوزستان که در همهی این سالها صدایشان در نیامد، چراکه سوادش را نداشتند تا فریاد محکمی بزنند، ارادهاش را نداشتند تا استدلال محکمی بیاورند، یا به لحاظ علمی مسائل را در کمیسیونها چنان با قدرت و منطق طرح کنند که سایر نمایندگان و حاکمیت توجیه شود. ما به نمایندگان عربدهکشی که فقط وقت انتخابات نمایش اجرا کنند و بعد حقوق نمایندگی بگیرند و پایتختنشین شوند نیازی نداریم. نمایندگان ترسو و منفعلی که سالها سکوت کنند تا آب و نفت و خاک و کارون و کشاورزی و دامداری استان به یغما برود.
آیا حتما باید کارد به استخوان برسد؟ بهتر نبود این امور را خیلی پیشتر از آنکه به بحران دردآوری برای مردم تبدیل شود، قبل از آنکه امنیت ملی به خطر بیافتند، با کار کارشناسی سر و سامان دهیم؟ اینهمه خروجی دانشگاهها و مقالات علمی کجا میروند که نمیتوانند درد خودمان را درمان کنند؟ نتیجه آنهمه ادعا حالا شده است ضجههای خشک این زن در شرجی خرما پزان خوزستان. شده است مرگ و فلاکت و باتوم و نیروی ضد شورش. همهی ما مسوول شرایط بهوجود آمده هستیم.
برچسب ها :اندیمشک ، اهواز ، ایذه ، ایران مامن ، تبعیض ، خوزستان ، سوسنگرد ، کوثر شیخ نجدی ، معلمان ، نماینده مجلس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0