مالیات بر عایدی سرمایه و حکایت «نجنب که گنجی»
در شهری حکمرانی بود که برای پر کردن خزانه و تامین هزینههای بیپایانش بر هر آن چیزی که میتوانست مالیات بسته بود. کم کم کار به جایی رسید که دیگر چیزی نمانده بود که مالیات بگیرد. به فکرش رسید که چطور است بر عیب و ایراد رعیت مالیات بگیرد! این مالیات تا به حال