تبیین مثلثی چرایی عادیسازی روابط کشورهای عربی با سوریه
«آیا تنشهای خاورمیانه در حال فروکشند یا دولتها فقط دارند زمان میخرند؟» ؛ این پرسشی است که «میدل ایست آی» درباره سمت و سوی تحولات خاورمیانه مطرح ساخته و از جمله نمودهای اصلی تنشزدایی را حرکت دولتهای عربی به سمت عادیسازی روابط با سوریه و گفتوگوهای دیپلماتیک بین ایران و عربستان عنوان کرده است.
«آیا تنشهای خاورمیانه در حال فروکشند یا دولتها فقط دارند زمان میخرند؟» ؛ این پرسشی است که «میدل ایست آی» درباره سمت و سوی تحولات خاورمیانه مطرح ساخته و از جمله نمودهای اصلی تنشزدایی را حرکت دولتهای عربی به سمت عادیسازی روابط با سوریه و گفتوگوهای دیپلماتیک بین ایران و عربستان عنوان کرده است.
عادیسازی روابط اعراب با سوریه موضوعی است که بسیاری از تحلیلگران به دلایل و دورنمای آن پرداخته و این پرسش را مطرح میسازند که برای تهران و منطقه چه پیامدهایی خواهد داشت؟
دکتر «جواد حقگو» عضو هیات علمی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بینالملل به تبیین این موضوع پرداخته است که مشروح آن در ادامه آمده است؛
در رابطه با عادیسازی مناسبات سوریه با کشورهای عرب منطقه قبل از هر چیز باید دقت شود که در این زمینه میان دولتهای عربی اختلافاتی وجود دارد و این گونه نیست که همه پایتختهای عربی این هدف را به صورت هماهنگ دنبال کنند. خود همین موضوع را می توان به عنوان یک دیباچه نظری برای تبیین این مسئله در نظر گرفت.
برای مثال امارات گامهای موثری در این زمینه برداشته اما قطریها چندان تمایلی به این موضوع نشان ندادهاند. خود همین موضوع نیاز به واکاوی دارد.
با توجه به اتفاقاتی که این چند مدت در منطقه افتاد به خصوص تحولات افغانستان و سیطره طالبان بر افغانستان، این رخداد را باید محرکی جدی و اساسی برای آغاز موج جدید فعالیت گروههای تروریستیِ به ظاهر اسلامگرا در نظر گرفت. چه خوشمان بیاید چه نیاید و به رغم شعارهای طالبان مبنی بر اینکه افغانستان میخواهد یک بازیگر عادی در نظام بینالملل باشد، مرور اخبار این روزهای افغانستان به ما میگوید به موازات قدرتگیری طالبان، جریانهای نزدیک به القاعده و داعش خراسان در حال قدرتگیری هستند. این مسئله در عقبه خود حکایت از تحولات راهبردی و کلان مهمی در منطقه دارد که باید بدانها پرداخت.
در همین رابطه این تحلیل مطرح میشود شاید این انفجارها و عملیات تروریستی که طی هفتههای گذشته شیعیان را هدف قرار داده خیلی بیارتباط با خواست خودِ طالبان هم نباشد. بر این بستر، دولتی مثل قطر که همواره از ظرفیت گروههای افراطی در راستای بیشینهسازی منافع و نیز دستیابی به اهدافش بهره جسته، با فرایند عادیسازی مخالف می شود. از سوی دیگر دولتهایی مثل امارات که از تحرک گروههای افراطی بیشتر از سود زیادن می بینند بیشتر به پیشرفت فرایند عادیسازی تمایل دارند.
کشورهایی مثل مصر و عربستان هم نه به مانند قطر و نه به مانند امارات بسته به اهداف و منافعشان به دنبال این هستند که در راستای عادیسازی روابط پیش بروند. شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که نشان میدهد در آینده نهچندان دور در افغانستان و عراق و … شاهد افزایش فعالیت گروههای افراطی خواهیم بود. در این میان، بسیاری از کشورهای منطقه مانند مصر و عربستان و اردن و … در موقعیت کنونی تمایلشان این است که شبکه دولتهای مخالف گروههای تکفیری تروریستی تقویت شود.
وقتی ماهیت نظام سیاسی سوریه را نگاه میکنیم یا وضعیت تقابل اخوانیها با بشار اسد را میبینیم، تمایل دولتهای عربی یادشده قابل درک خواهد بود. با توجه به یک نگاه آیندهنگرانه، این رفتار کشورهای عربی ای چون مصر و عربستان و امارات قابل فهم است.
از همین دریچه نگاه منفی قطر و ترکیه هم به فرایند عادیسازی قابل تبیین است. در بحث عادیسازی روابط با دمشق باید این فرایند را از منظر خواست دولتهایی که به آنها اشاره شد مورد بررسی قرار دهیم نه صرفا خواست سوریه. همه این دولتها زمانی تلاششان معطوف به این بود که نظام «بشار اسد» سقوط کند اما زمانی که به این نتیجه رسیدند که نمیشود به این هدف دست یافت برنامهشان تغییر یافت.
در نقشه جدید باید تبیین جدیدی از اوضاع ارایه داد. در این تبیین جدید که میتوان آن را تبیینی مثلثی نام نهاد سه راس مثلث در حال اثرگذاری بر روندهای منطقه هستند. در یک راس قطر و ترکیه عموما از ظرفیت گروههای تروریستی تکفیری نفع بردهاند و با قدرتگیری مجدد طالبان انرژی تازهای گرفتند. هر چند پاکستان خاورمیانهای نیست اما در این فرایند در کنار بازیگرانی مانند قطر و ترکیه جای میگیرد.
در راس دیگر، ایران است که در کنار کشورهای محور مقاومت از جمله خودِ سوریه قرار دارد و راس دیگر به دولتهای محافظهکار خاورمیانه مثل عربستان و مصر و امارات اختصاص دارد که با هر دو راس دیگر رقابت و تنازعاتی دارند.
تشریح اینکه در عادیسازی روابط کشورهای عربی با سوریه منافع ایران چگونه محقق میشود نیازمند بحث بسیار مفصلی است اما با این تبیین مثلثی که عنوان شد، به خصوص وقتی که نقش قدرتهای فرامنطقهای مانند روسیه و چین و آمریکا را در معادلات منطقه لحاظ میکنیم، شواهد و قرائن زیادی وجود دارد که نشان میدهد شکلبندی تازهای از مناسبات در حال شکلگیری است.
در این بازه زمانی، با توجه به تحرکاتی که ترکیه با همراهی پاکستان، رژیم صهیونیستی و با کارگزاری جمهوری آذربایجان در مرزهای شمال غربی ایران دارند و قطعا این تحولات را نمیتوان جدا از رویدادهای ورای مرزهای شرقی ایران دانست، همچنین با پیشرفت گفتوگوهای تهران و ریاض که انتظار میرود به صورت دومینووار به گفتوگو با قاهره و ابوظبیهم منتهی شود، همه گویای این است در بلوکبندی جدید قدرت در منطقه، عادیسازی روابط سوریه با این کشورها نمیتواند چندان به ضرر جمهوری اسلامی ایران باشد.
نباید از این واقعیت غافل شد که سوریه در بدترین شرایط به خصوص از سال ۲۰۱۱ به این سو، دوست و دشمن خود را شناخته است و نباید نگران این بود که دمشق پشت ایران را خالی کند.
در مدل مثلثی بازیگران منطقه خاورمیانه، در عادیسازی روابط کشورهای عربی با سوریه یک راس مثلث (با حضور امارات، اردن، عربستان و … ) به راس دیگر شامل ایران و کشورهای محور مقاومت اعم از سوریه، یمن و نیز عراق و لبنان (به رغم فراز و فرودهای دو کشور اخیر) نزدیک میشود.
از انگیزههای نزدیکی راس کشورهای محافظهکار عربی به راس شامل کشورهای محور مقاومت باید مهار سیاستهای تهاجمی راس سوم به رهبری ترکیه را عنوان کرد؛ بازیگری که با بلندپروازیهای اردوغان و سیاستهای «نوعثمانیگری» چالشهای زیادی را در منطقه ایجاد کرده و قطعا این چالش ها روندی افزایشی خواهد داشت.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0