تاریخ انتشار : جمعه 13 اسفند 1400 - 14:36
کد خبر : 12996

تبیین دلایل تهاجم نظامی روسیه به اوکراین از منظر رئالیسم تدافعی

تبیین دلایل تهاجم نظامی روسیه به اوکراین از منظر رئالیسم تدافعی

تهاجم نظامی روسیه به اوکراین قبل از هر چیز ادعای همیشگی واقع‌گرایان درباره برتری منطق قدرت در روابط بین‌الملل را مورد تایید قرار داده است. در روابط بین‌الملل عمدتاً ۲ منطق قدرت و قانون به ترتیب از سوی رئالیست‌ها و آرمان‌گراها مطرح شده است؛ اولی بیشتر رویکرد تبیینی دارد و دومی بیشتر تجویزی است.  

تهاجم نظامی روسیه به اوکراین قبل از هر چیز ادعای همیشگی واقع‌گرایان درباره برتری منطق قدرت در روابط بین‌الملل را مورد تایید قرار داده است. در روابط بین‌الملل عمدتاً ۲ منطق قدرت و قانون به ترتیب از سوی رئالیست‌ها و آرمان‌گراها مطرح شده است؛ اولی بیشتر رویکرد تبیینی دارد و دومی بیشتر تجویزی است.

 

تحولات اخیر به خوبی نشان از این دارد که در عالم واقع منطق قدرت، نقش‌آفرینی اصلی را دارد. بر اساس این نگاه آن‌چیزی که نهایتا سرنوشت سیاست بین‌الملل و کشورها را رقم می‌زند، مبتنی بر منطق قدرت است. به‌طور کلی یکی از دعواها و مناقشه‌های همیشگی در روابط بین‌الملل در میانه این ۲ نگاه اصلی در چرخش بوده است. این دوگانه از نظر تاریخی، از ابتدای ایجاد رشته روابط بین‌الملل در سال ۱۹۱۹ که اولین کرسی آن به نام ویلسون رئیس‌جمهور آرمان‌گرای ایالات متحده ایجاد شد، مطرح شده و تا همین امروز تداوم یافته است.

 

تمام شواهد و قرائن حاکی از این است که نگاه واقع‌گرایان به شکل دقیق‌تری می‌تواند روابط بین‌الملل را به شکل اعم و بحران اوکراین را به طور خاص تبیین کند. واقعیت ماجرا هم حکایت از این دارد که فهم و اقدام دولت روسیه در شرایط کنونی بر اساس گزاره‌های مورد تاکید واقع‌گرایان قابل ادراک است؛ گزاره‌هایی که بین نگرش‌های مشترک شاخه‌های مختلف واقع‌گرایی مشترک است.

 

یکی از مهمترین موضوعاتی که مورد تاکید این رویکردهای نظری است، تاکید تمام آنها بر شرایط آنارشیک نظام بین‌الملل است؛ شرایط آنارشیکی که باعث می‌شود تجویزهای مشخصی در عرصه سیاست خارجی بر دولت‌ها تحمیل شود و به تعبیر والتز آن‌چیزی که نهایتا می‌تواند تحولات روابط بین‌الملل را به نحو دقیق مورد بررسی قرار دهد، از منظر همین آنارشیک بودن ساختار نظام بین‌الملل قابل ادراک است. بر اساس نگاه والتز تفاوت در سطح قدرت دولت‌ها و نوع توزیع توانمندی کشورهای مختلف تعیین‌کننده روندهای روابط بین‌الملل است.

 

از میان رویکردهای نظری مختلفی که ذیل پارادایم واقع‌گرایی مورد توجه قرار گرفته، به نظر می‌رسد تحول اخیر یعنی تهاجم نظامی روسیه به اوکراین را بشود از منظر رئالیسم تدافعی مورد تاکید اندیشمندانی چون استفن والت، رابرت جرویس، جک اسنایدر و چارلیز گلیزر  تبیین کرد.

 

 

همانطور که می‌دانید بطور کلی در نگاه واقع‌گرایان، هدف اصلی دولت‌ها به عنوان بازیگران عقلانی حفظ بقا و امنیت است. در این فضای آنارشیک که هیچ اقتدار مرکزی وجود ندارد که بتواند منطق قانون را اعمال کند؛ دولت‌ها به سمت خودیاری یا self help حرکت می‌کنند و همواره به دنبال این هستند که با توسعه توانمندی‌های خود، امنیت و بقای خود را تضمین کنند. در بین نظریه‌پردازان رئالیسم تدافعی، دغدغه امنیت محور اصلی نگاه متفکرینی مثل استفن والت یا جک اسنایدر را تشکیل می‌دهد. تاکید تدافعی‌های روابط بین‌الملل هم مثل تهاجمی‌هایی چون جان میرشیمر یا فرید ذکریا، بیش از هر چیز بر مقوله امنیت است.

 

تفاوتی که بین رئالیسم‌های تدافعی و رئالیسم‌های تهاجمی وجود دارد، این است که در نگاه رئالیست‌های تهاجمی مثل جان میرشیمر، آنارشی بین‌المللی بدخیم است، حال آنکه در نگاه تدافعی‌ها، این آنارشی خوش‌خیم است؛ یعنی امنیت برخلاف نگاه تهاجمی‌ها چندان هم کمیاب و نایاب نیست و در نتیجه دولت‌ها تنها زمانی که احساس کنند، تهدیدی علیه آنها ایجاد شده، نسبت به آن تهدید واکنش نشان می‌دهند و این واکنش هم در قالب موازنه وحشت و یا تهدید قابل ادراک است.

 

از منظر تدافعی‌ها، دولت‌ها در شرایطی شروع به حرکت‌های تهاجمی نظیر همین حمله نظامی روسیه به اوکراین می‌کنند که احساس کنند تهدیدی برایشان ایجاد شده‌است. بر همین مبنا است که دولتی مثل روسیه زمانی که احساس می‌کند مرزهای ناتو رو به گسترش است، سعی می‌کند فراتر از مرزهای خود عرض‌اندام کند تا بتواند به نحوی امنیت خود را تضمین کند.

 

بر مبنای نگاه رئالیست‌های تدافعی می‌شود به راحتی رفتار امروز روس‌ها را فارغ از درستی یا نادرستی و فارغ از اینکه خوشمان بیاید یا نیاید، تحلیل کنیم. به هر حال سال‌ها است که سیاست گسترش به سمت شرق ناتو، دغدغه‌های بسیاری را برای کشورهای مختلف از جمله روسیه به عنوان قدرتمندترین قدرت نظامی جهان بعد از ایالات متحده ایجاد کرده‌است.

 

گسترش مداوم مرزهای ناتو و پیوستن اوکراین بدان تهدیدات را برای روسیه بیشتر کرده است. به عبارت دیگر اگر روس‌ها می‌نشستند تا اوکراین هم به ناتو بپیوندد، هیچ تضمینی برای به خطر نیافتادن امنیت روسیه وجود نداشت. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که مساله اصلی در حال حاضر، کشور اوکراین نیست بلکه بحث تقابل روس‌ها با ناتو است و باید این مساله را در سطح ساختار نظام بین‌الملل بررسی کرد.

 

برخی به اشتباه تصور می‌کنند روسیه حمله‌ای به کشوری مثل اوکراین کرده و اوکراین در اینجا مظلوم واقع شده‌است، درصورتی که بر اساس منطق قدرتی که در ابتدا اشاره شد، این اتفاق را باید در تزاحم و تضاد منافع روس‌ها با غرب و ایالات متحده، انگلستان ودیگر کشورهای عضو بلوک غرب تحلیل کرد و از این منظر این رفتار و تهاجم را مورد بررسی قرار داد. یعنی فارغ از این تحلیل‌هایی که بدین صورت در فضاهای رسانه‌ای مطرح می‌شود، اصلا بحث بر سر خوبی یا بدی اقدام روسیه از منظر اخلاقی نیست بلکه موضوع آن است که بر اساس آموزه‌های نظریه پردازان آمریکایی نظیر استفن والت که نامشان برده شد، روسیه از منظر امنیت و منافع ملی این اقدام را انجام داده است. البته که به لحاظ اخلاقی و انسانی جنگ‌هایی از این دست فی نفسه پدیده‌هایی مذموم هستند.

 

بنابراین در تحلیلی متفاوت از آنچه امروز بیشتر در فضای رسانه‌های جهان مطرح می‌شود، اقدام روسیه را می‌توان به عنوان واکنشی در برابر تهاجمات ناتو در سال های اخیر به شمار آورد. در واقع روسیه از منظر منطق رئالیسم تدافعی به نوعی از امنیت و منافع خود دفاع کرده چرا که مسکو  در سال‌های اخیر با گسترش مرزهای ناتو به سمت شرق مواجه شده و این موضوع برای روس‌ها همیشه خط قرمز بوده است. بر این مبنا، تهاجم و جنگ با طرف مهاجم یک مقوله اجتناب‌ناپذیر شده ‌است زیرا سیاست‌های ناتو به مثابه سیاست‌های متجاوزانه و توسعه‌طلبانه برای مسکو ادراک شده و بر اساس برداشت سیاستمداران روس این تهاجم، اقدامی در راستای امنیت روسیه ونوعی اقدامی واکنشی بوده‌است.

 

از منظر رئالیسم تدافعی این بحث و این‌که حقیقت ماجرا چه بوده اصلا مهم نیست. مهم نوع برداشت سیاستمداران روس از حرکت ناتو به سمت شرق است. از منظر آموزه‌های رئالیسم تدافعی، زمانی که حرکت ناتو به سمت شرق به عنوان یک تهدید قلمداد شود، آن وقت در برابر تهدید باید واکنش نشان داد؛ یعنی باید یک موازنه تهدید ایجاد شود. دقت داشته باشد که مثلا اگر همین حرکت ناتو در مرزهای شرقی و جنوبی روسیه از سوی چین صورت بگیرد ممکن است روسیه اصلا برداشت تهدیدآمیز نکند. اما به دلایل مختلف حرکت‌های تهاجمی آمریکا و ناتو برای مسکو برداشتی تهدیدآمیز ایجاد می‌کند. بر این اساس، روس‌ها برای اینکه امنیت خود را تضمین کنند، روی به اقداماتی از این دست آورده‌اند.

 

آینده این بحران را می‌توان از منظر چند سناریو پیش‌بینی کرد؛ در سناریو نخست، کشورهای غربی با توجه به اینکه بحث موازنه را مدنظر قرارمی‌دهند، ممکن است با خواسته‌ها و مطالبات روسیه کنار بیایند. شرایطی هم که تاکنون  اتفاق افتاده همین است. به هر حال شواهد موجود نشان از آن دارد که آمریکا و ناتو بنای مقابله نظامی با روسیه را ندارند و ممکن است وضعیت اوکراین به سمتی پیش رود که تجزیه شود یا یک دولت شرق‌گرا متمایل به مسکو بر سر کار بیاید و به این شکل غائله ختم شود. به نظر می‌رسد غرب به جای واکنش نظامی بیشتر به افزایش تحریم‌ها روی بیاورد.

 

سناریوی دوم که به نظرم لااقل در شرایط کنونی چندان محتمل نیست این است که نظام بین‌الملل وارد یک فضای منازعه فراگیر ‌شود. بر اساس این نگاه، اگر این اقدام روس‌ها با واکنش جدی غرب مواجه نشود، پیامی برای کشورهای دیگر جهان از جمله چین خواهد بود که آنها نیز تهاجماتی را آغاز کنند؛ به خصوص به بهانه مناقشه تایوان. آن وقت است که معادلات جهانی با پیچیدگی‌های بسیاری روبرو خواهد شد و ما ممکن است وارد دوران جنگ سرد جدیدی شویم. این جنگ سرد جدید در فضای جنگ ترکیبی به خصوص تشدید جنگ‌های نیابتی در مناطق مختلف، جنگ سایبری و جنگ اطلاعاتی رخ خواهد داد.

 

بعضا نیز صحبت از سناریو دیگر یعنی آغاز جنگ جهانی سوم می‌کنند. به نظر من این سناریو لااقل در شرایط کنونی اصلا محتمل نیست. اساساً احتمال تکرار جنگی فراگیر به مانند جنگ‌های اول و دوم جهانی خیلی بالا نیست.

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

عبدالحمید کردبچه جمعه , ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۹

ضمن احترام
در بدو نظر نویسنده محترم به نظر درست می آید ولی اگر روسیه نگران امنیت خود بدلیل احتمال پیوستن اوکراین به ناتو بود چرا در پیوستن کشورهای لتونی، استونی و لیتوانی چنین عکس العملی نشان نداد؟ آقای پوتین به صراحت در سخنرانی اولیه خود کشور اوکراین را متعلق به روسیه دانست، ایشان ادعای مالکیت اوکراین را دارد و گسترش ناتو و دغدغه امنیت بهانه ای بیش نیست تا نیات توسعه طالبانه خود را به منصه ظهور برساند. پوتین اگر جرئت دارد دغدغه امنیتی خود را در ابراز علاقه سوئد و فنلاند به ناتو همینگونه در حمله به اوکراین عمل کرد نشان دهد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات