راه «خوشبختی» برای آنهایی که انتخاب رشته میکنند
این روزها تعداد زیادی از دانشآموزان و اولیا در تب و تاب و استرس انتخاب رشتهاند. رتبهها اعلام شده و به نظر میرسد در حال تجربهی لحظات سرنوشتسازی هستند که تمام زندگی و آیندهشان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. راه درست کدام است؟ رشتهی مورد علاقهی چه کسی؟ سال ۸۴ بود. امیر،
این روزها تعداد زیادی از دانشآموزان و اولیا در تب و تاب و استرس انتخاب رشتهاند. رتبهها اعلام شده و به نظر میرسد در حال تجربهی لحظات سرنوشتسازی هستند که تمام زندگی و آیندهشان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. راه درست کدام است؟
رشتهی مورد علاقهی چه کسی؟
سال ۸۴ بود. امیر، پسر یک ارتشی بلند مرتبه، در دانشگاه ما پزشکی میخواند. وقتی آنها را به اتاق تشریح بردند، بعد از اینکه بالا آورد، غش کرد. امیر به نقاشی علاقه داشت اما پدرش این را به صلاح نمیدانست. کمتر کسی میتوانست قبول کند که یک راه سرراست و تضمین شده را رها کنی و بروی دنبال راهی ناشناخته و پرپیچ و خم، حتی اگر آرزوی قلبات باشد. امیر زنده ماند و شش سال پزشکی را ادامه داد. اما بالاخره یک روز صبح وقتی گوشی پزشکی را دورگردنش انداخت، به تابلوی دخترکی که به علامت سکوت دستش را روی لبهایش گذاشته بود خیره ماند و از خودش پرسید: «من اینجا چی کار میکنم؟»
این حکایت بسیاری از آدمها است، با این تفاوت که امیر میدانست واقعا پزشکی را دوست ندارد، اما بسیاری از ما نمیدانیم. بسیاری از دانشآموزان آنقدر در کودکی تحت تخیلات شیرین یک رشته رویا بافتهاند که باورشان شده این همان چیزی است که واقعا میخواهند. سالهای عمر باید بگذرد تا یک روز مهندسی که راه میساخته بیدار شود و از خودش بپرسد «من اینجا چه میکنم؟ من عاشق فیلم ساختنم.» یا پزشکی که برای سرکشی به برجهایش رفته و بیمارانش در اتاق انتظار از گرما کلافه شدهاند، خاک شلوارش را بتکاند و فکر کند: «می خواستم برج بسازم. دوست داشتم معمار شوم.» دنبال علاقه رفتن، آنهم در ۱۸ سالگی، جسارت و هوشمندی خاصی میخواهد.
راه خوشبختی از کدام طرف است؟
خوشبختی هیچ مسیر مشخص شدهای ندارد. حالا که ۱۸ ساله شدهاید بدانید و آگاه باشید که زندگی هر لحظه شما را غافلگیر خواهد کرد و اساسا علاقهی زیادی به پنهان کردن مسیرهای زیباترش در بیراههها دارد. پس از تجربههای تازه نترسید.
دیگر اینکه از اینجا به بعد، دورهی رقابت شما با دیگران تمام شده است. فقط یک حریف برای مبارزه دارید و آن «خود زندگی» است. اتفاقات زیادی خارج از کنترل ما رخ میدهند و مسیر زندگیمان را ناهموار میکنند. در هر مرحله سعی میکنیم با توجه به شرایط و کسب آگاهی بهترین تصمیم را بگیریم. اما این به معنای اشتباه نکردن و پشیمان نشدن نیست.
– پسری که قصد مهاجرت داشت، به خاطر یک بدبیاری، یک بیماری، یا کلاهبرداری حالا در یک شرکت کوچک مسوول حسابداری است.
– دختری که با زحمت درس خواند و شرکت خودش را تاسیس کرد، وقتی فهمید برای بار دوم مادر شده است، انتخاب کرد فعالیتش را کم کند.
– پسری که کنکور قبول شده بود و کار و درآمد خوبی به دست آورده بود، حالا درگیر پرداخت اقساط مهریه است.
– کسی به خاطر مصالح شغلی همسرش، دیگری به دلیل بیماری صعبالعلاج فرزندش و کسی به خاطر سرطان مادرش، تصمیم گرفتند راهشان را تغییر بدهند و با این وجود زندگی ادامه دارد.
زندگی واقعی هیچ مسیر تضمین شدهای به سوی خوشبختی ندارد و هرچهقدر هم باهوش باشید نمیتوانید حرکت بعدیاش را حدس بزنید. فقط قوی باشید.
به خودت افتخار کن
همهی ما دوست داریم مورد افتخار والدینمان واقع شویم. اما برخی والدین را هرگز نمیتوان راضی کرد. حتی اگر در ناسا کار کنید باز هم برایشان کافی نیست.
جوکی هست که تعریف میکند: «وقتی نتایج کنکور اومد، مامانم به بابام گفت پسرمون رتبهاش ۷ شده. بابام یه پوزخند زد و گفت؛ موندم پدر مادر اون ۶ نفر چیکار کردن، که ما برای این نکردیم، که رتبهاش شده این!»
این مساله دلایل روانشناختی دارد. اما اجازه ندهید تحت تاثیر این امر اعتماد به نفس و خوشحالیتان خدشهدار شود. اجازه ندهید نتایجتان بیارزش شود و همهی اهداف و دستاوردهایتان تحت الشعاع قرار گیرد.
فارغ از رتبهتان، شما یک یا چند سال، به قدر توان روحی و جسمی خود تلاش کردهاید. حالا یک تجربهی جدید در زندگی دارید که میتواند سبب شناخت و رشد شما شود. پس نقاط قوت و ضعف تجربهتان را برای به کارگیری در مراحل بعدی زندگی بررسی کنید و به خودتان افتخار کنید.
برچسب ها :آموزش ، انتخاب رشته ، ایران مامن ، جامعه ، خانواده ، خوشبختی ، دکتر کوثر شیخ نجدی ، رتبه کنکور ، کنکور ، موفقیت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0