تاریخ انتشار : دوشنبه 21 فروردین 1402 - 12:20
کد خبر : 17870

مرگ کیومرث پوراحمد و رسانه‌های نارس

مرگ کیومرث پوراحمد و رسانه‌های نارس
مرگ یک هنرمند با همه حواشی آن مورد استقبال قرار می‌گیرد و تحت عنوان مرگ «خودخواسته» و «شجاعانه» و ... از آن تمجید می‌شود تا دستاویزی برای تخریب رقیب و پیشبرد فرایند امیدزدایی قرار گیرد

ماجرای مرگ «کیومرث پوراحمد» که ساخته‌های وی با خاطرات کودکی بسیاری از ما پیوندی ناگسستنی دارد و بسیاری با «قصه‌های مجید» و تب‌وتاب این شخصیت بامزه و پرجنب‌وجوش خاطره‌ها دارند، هم غم انگیز بود و هم بهت آور. نوع برخوردی که با این مساله شد بعضا تاسف‌آور بود.

 

این که بر پوراحمد چه گذشته مکشوف نیست و با توجه به این که سخن از زندگی خصوصی یک فرد است، با این که او فردی سرشناس و هنرمند بوده شاید هیچگاه دلیل خودکشی هویدا نشود اما بعضا دیده می‌شود که برخی از مرگ یک هنرمند نیز برای رسیدن به مطامع سیاسی و منفعت گروهی خود سوءاستفاده می‌کنند.

 

فردی دست به خودکشی زده و علت آن معلوم نیست اما برخی مطبوعات و رسانه‌ها انگیزه نامکشوف وی را رمزگشایی کرده و آن را به کل جامعه تعمیم می‌دهند و در گستره یک جامعه القاء ناامیدی می‌کنند. این در حالی است که زندگی با مرگ بسیاری حتی عزیزان‌مان ادامه دارد و بسیاری با سختی، غم و دلتنگی از دست دادن عزیزان و دوستانشان را تحمل می‌کنند و بازهم زندگی صحنه‌های تلخ و خوش خود را دارد.

 

 

در این میان و آنچنان که گفته شد، عده‌ای در شرایطی که دیگر در صدر امور نیستند و از صندلی‌های مدیریتی دور افتاده‌اند، همه چیز را تیره و تار دیده و در یک خودشیفتگی سیاسی تمام این ادعا را مطرح می‌کنند که «نور امید» تنها از وجود آنان می‌تابد وهر وقت که آنان از این صندلی‌ها دور شوند نور امید کم سو شده و یاس و ناامیدی بر جامعه سایه می افکند. زوایه دید و انتقاد و نگرش آنان به تمامی امور نیز حول همین صندلی مدیریتی می چرخد و رویکرد و لحن، ادبیات و در نتیجه انتقاد و پیامی که به جامعه ساطع می‌کنند نسبتی مستقیم با دسترسی آنان به منابع و مصادر قدرت دارد.

 

یک لحظه بپندارید قوه اجرایی کشور به دست همراهان و هم‌کیشان همین دست روزنامه‌ها بود. آیا این گونه هر چیزی حتی موضوع مرگ یک هنرمند را دست‌آویزی برای تزریق ناامیدی به مخاطبان می کردند؟

 

اگر به عقب برگردیم به وضوح می‌بینیم که همین رسانه‌ها گاه حتی از هیچ همه‌چیز درمی‌آوردند و هر روز مخاطبانشان را با وعده‌ای غیرواقعی سرگرم و با ایجاد امیدواری کاذب و کاربرد «حرف درمانی» قصور مدیریتی خود را لاپوشانی می کردند. جالب اینجا است که اگر نگاهی به همین وعده‌های کاذب بیاندازیم متوجه می‌شویم که اکثر این موارد نه تنها عملیاتی نشد بلکه به عنوان موارد قصور مدیریتی این دوره اجرایی شناخته می‌شود. این در حالی است که بدترین نوع ناامیدی، القاء امید کاذب به جامعه و ارائه وعده‌های رنگین، بی‌تفاوتی در خصوص اجرای این وعده‌ها و سپس طلبکاری و سیاه‌نمایی در این خصوص است.

 

در چنین حال و هوایی است که مرگ یک هنرمند با همه حواشی آن مورد استقبال قرار می‌گیرد و تحت عنوان مرگ «خودخواسته» و «شجاعانه» و … از آن تمجید می‌شود تا دستاویزی برای تخریب رقیب و پیشبرد فرایند امیدزدایی قرار گیرد.

 

ابزاری دیدن هر واقعه و رویدادی حتی خودکشی یک سلبریتی که می‌تواند آثاری مخرب و ناپیدا برای مردم به بار آورد، خطرناک‌ترین اقدام در حوزه فرهنگی-مدنی و نیز در زمینه «فرهنگ سیاسی» کشور است؛ بداخلاقی که در «رسانه» صورت می‌گیرد یعنی موجودی که پرنورترین فانوس را برای دیدن زشت و زیبا و نیز درست و غلط شبانه‌روز مخاطبانش باید در دست گیرد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات