تاریخ انتشار : چهارشنبه 27 اردیبهشت 1402 - 12:30
کد خبر : 18223

نمایشگاه کتاب یا جولانگاه لجبازی

نمایشگاه کتاب یا جولانگاه لجبازی
نمایشگاه کتاب امسال دیگر همایشی برای انبساط اندیشه و آگاهی، جستجوی کتاب یا حتی دیدار با نویسندگان شاخص نیست

لوکیشن: درب ورودی نمایشگاه

اتوبوس‌های قرمز، مسافران سراپا مشکی‌پوش خود را پیاده می‌کنند؛ زنانی که نه به صورت خانوادگی و با همسر و فرزند، بلکه گویا به شکل هماهنگ شده به اردوی نمایشگاه کتاب آمده‌اند. حضورشان چنان پررنگ است که آدم یک لحظه فکر می‌کند، نکند انقلاب شده! و آن زنانی که این روزها در خیابان‌ها، فروشگاه‌ها، کافه‌ها و سایر مکان‌های عمومی با پوشش معمولی قدم می‌زنند، در یک موقعیت مکانی خاص ناپدید شده‌اند یا این که زیاد اهل کتاب و این حرف‌ها نیستند. نمی‌دانم این چینش شرایط به نفع انکار واقعیت، قرار است چه کارکردی داشته باشد.

 

لوکیشن: فضای بیرونی، صحن

بلندگویِ پرقدرت نوحه می‌خواند، یک سن وسط صحن قرار دارد که تعدادی کودک در آن و در روز شهادت رئیس مذهب جعفری به اجرای عزاداری شهادت امام حسین (علیهما السلام) مشغولند. عده‌ای زن و مرد نیز با آنها همراهی می‌کنند. صدا‌ها تمام فضای نمایشگاه را تحت سیطره خود دارد و گوش هیچ عابری را بی‌نصیب نمی‌‌گذارد.

 

 

به یاد فستیوال‌های فرهنگی و اجتماعی دیگر کشورها افتادم. آنجا تمام سعی برگزار کنندگان ایجاد فضای شاد و پرنشاط خصوصا برای کودکان است. برایشان بازی‌های گروهی مختلف ترتیب می‌دهند، هدیه می‌دهند، از رنگ‌های شاد و موسیقی جذاب بهره می‌برند و گروه‌های نمایشی سعی می‌کنند توجه کودکان را با قصه و سرگرمی جلب کنند. فکر کردم یک کودک ۵ ساله یا نوجوان ۱۰-۱۲ ساله با کدام شیوه به مطالعه‌ی کتاب علاقه‌مند می‌شود؟

 

لوکیشن: شبستان

آنچه به وضوح به چشم می‌آید وفور نشرهای وابسته به ارگان‌هایی حاکمیتی اعم از نظامی تا فرهنگی و … است که بهترین غرفه‌ها را به خود اختصاص داده‌اند. عناوین محدود، صرفا مذهبی یا سیاسی با نگرشی خاص و مشابه‌اند. غیاب ناشران مستقل و کتاب‌هایی با اندیشه‌ها یا عناوین متفاوت، که هر یک به دلایلی عمدتا اقتصادی  نمایشگاه حضوری را تحریم کرده‌اند، به خوبی حس می‌شود و آزاردهنده است.

 

گزارش تصویری: نمایشگاه کتاب تهران؛ دوره سی‌وچهارم 

 

کتاب‌هایی را که می‌خواستم، پیدا نکردم کتاب‌هایی که موفق شده‌ بودند از فیلتر سانسور عبور کنند، اما گویا هنوز هم بهتر است مردم آنها را نخوانند و نبینند. و سوال اینکه؛ چگونه کمر غول‌های قدیمی نشر زیر فشار اقتصادی چنان خم شده که نمی‌توانند هزینه‌‌های نمایشگاه را تحمل کنند، اما بسیاری از نشرهای کوچکِ گمنامِ بدون مخاطب، مجال جولان دارند؟ آیا باز هم پای رانت به خودی‌ها در میان است؟

 

لوکیشن: وایت‌برد نگهبان‌دار

هر چند قدم وایت‌برد‌هایی نصب شده که توقع دارند زنانِ لوکیشن اول با جملات کوبنده‌‌‌شان درباره حجاب، تنِ‌شان را خط خطی کنند. از نوشته‌ی تابلو عکس گرفتم و نزدیک بود توسط زن نگهبانِ تابلو دستگیر شوم! با تحکم گفت عکس را پاک کنم. پرسیدم؛ ولی مگر اینها را ننوشته‌اید که خوانده شوند؟ مضطرب شده بود و گفت: نه ما خودمان می‌خوانیم!

 

 

لوکیشن: کرسی آزاد اندیشی!

زنی که روسری سبز رنگش را محکم بسته با بانویی چادری درگیر شده است. هر دو محجبه هستند، اما ظاهرا اختلاف نظر سیاسی‌شان بالا گرفته است. همسر زن سبزپوش از نقدهای تند او نگران است و می‌کوشد آرامش کند. رد می‌شوم، حوصله‌ی تماشای درگیری را ندارم. صدایی از پشت سر بدرقه‌ام می‌کند: تا چشم باز کردیم همین بوده و …

 

 

نمایشگاه کتاب امسال دیگر همایشی برای انبساط اندیشه و آگاهی، جستجوی کتاب یا حتی دیدار با نویسندگان شاخص نیست. بلکه فستیوالی است از نفس افتاده و تصنعی که در آن لجبازی جولان می‌دهد؛ نمایشی به وسعت یک مصلی که تفکری خاص را صرفا برای مخاطبینی خاص باز تولید می‌کند و حتی از جذب مخاطب نو عاجز است. فقط نمی‌دانم چه لزومی به این‌همه کاغذ هدر دادن هست؟ به هر حال مخاطبین واقعی کتاب، آنها را خواهند یافت. اندیشه و حقیقت متوقف نخواهند شد.

 

✍? کوثر شیخ نجدی

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات