دیدگاهی بر فیلم «درخشش ابدى یک ذهن پاک»
همیشه بر این باور بوده ام که دست قضا و قدر کوتاه تا از آنست که تو را به سمت راهى که میخواد بکشاند. به نظرم هر شخصى به راحتى و تنها با خواستن، مى تواند سهم خودش را از خوشبختى به دست آورد و اگر از این فرصت استفاده نکند، جریان متلاطم زندگى او
همیشه بر این باور بوده ام که دست قضا و قدر کوتاه تا از آنست که تو را به سمت راهى که میخواد بکشاند. به نظرم هر شخصى به راحتى و تنها با خواستن، مى تواند سهم خودش را از خوشبختى به دست آورد و اگر از این فرصت استفاده نکند، جریان متلاطم زندگى او را با خود برده و دیگر فرصتى براى تغییر اوضاع وجود نخواهد داشت.
به گزارش ایران مامن، منکر این نیستم که «چرخ گردون فلک» تأثیرى بر زندگى تک تک اشخاص ندارد، نه. موانع و مشکلات کم نیستند. انتخاب هاى غلط هم بى شمارند. بدون شک همه ى ما لحظاتى را در زندگى تجربه کرده ایم که میخواستیم براى حتى چند لحظه هم که شده زمان به عقب برگردد، یا متوقف شود، که از بروز یک اشتباه جلوگیرى کنیم. گاهى اوقات در شرایطى قرار مى گیریم که وراى تحمل ماست و آرزو مى کنیم که کاش زمان زودتر مى گذشت و دوره ىسختى به پایان مى رسید. اما با مشاهده ی روند زندگی و تجربیات افراد متفاوت سوالات متعددى در ذهن من شکل گرفته؛ آیا حتى با وجود امکان براى جبران یک اشتباه باز هم ممکن است همان راه را برویم؟ آیا اراده ى ما به تنهایى کافى نیست؟ آیا همیشه قدرتى برتر به مثابه آنچه که ما را در این مسیر قرار داد، همیشه غالب بر ماست و در بهترین حالت کنترل کننده ى راه است که ما از چهارچوبى خاص خارج نشویم؟ یا اینکه آیا این قدرت برتر صرفا نشأت گرفته از یک خواسته ى پنهان است که در غیر قابل دسترس ترین بخش ذهن و شخصیت ما قرار گرفته است و در حقیقت همه ى زندگى ما به خواست خودمان طى مى شود؟
فیلم «درخشش ابدى یک ذهن پاک» تجلى همه ى این افکار است. یک درام احساسى که در عین فانتزى بودن سعى بر حفظ جنبه هاى واقع گرایانه هم دارد. به جاى ماشین زمان –که در تاریخ سینما به آن پرداخت های متفاوت و زیادی شده- شاهد دستگاهى هستیم که به وسیله ی آن خاطرات ناخوشایند از ذهن پاک مى شود. به صورتی که انگار هیچ وقت آن خاطرات را زندگی نکرده باشیم، با این تفاوت که این خاطرات به طور کلی از هستی ساقط نشده اند –برعکس تاثیر ماشین زمان- همه ی افرادی که در این خاطرات وجود داشته اند، آن را به خاطر می آورند که این خود مقدمه ای بر چالش های موجود در این فیلم است.
«جوئل»، «کلمنتاین» و «مرى» هر سه مى توانند نماینده ى ما باشند و در شرایط سخت شکست عشقى تصمیم مى گیرند تمام خاطرات را از ذهن خود پاک کرده که بلکه درد قلبشان التیام یابد. همه ى ما کم و بیش با این حس ناتوانى در مقابله با درد دست و پنجه نرم کرده ایم و آرزویى شبیه به آنها داشتیم. اما انتظار نداشتیم که در پایان داستان احساسات آنها قوى تَر از تمام اراده شان، باز هم آنها را در مسیرى قراردهد که منتهى به همان نقطه ى دردناک بشود. تصورمان شاید این بود که با وجود یک فرصت جدید و بدون هیچ پیش زمینه ى ذهنى، راهى جدید را در پیش بگیرند، غافل از آنکه حسى که براى بار اول آنها را به سمت راه اشتباه کشید، بى پاسخ مانده و تمام تاثیرات این انتخاب به همراه خاطرات کاراکترهاى فیلم پاک شده است.
فیلم «درخشش أبدى یک ذهن پاک» از اولین دیدار جوئل و کلمنتاین آغاز مى شود. جاذبه اى که بین دو شخص کاملا متفاوت به وجود مى آید، خبر از یک رابطه ى غیرمعمول و پرچالش به بیننده مى دهد. مخاطب تا أواسط فیلم متوجه نمى شود که این اولین رابطه ى این دو با یک دیگر نیست، بلکه فیلم دقیقا از صبح روزى که جوئل خاطراتش را از بین برد شروع مى شود. اتفاقات فیلم تلفیقى از صحنه هاى زمان حال، فلش بک ها و افکار جوئل هستند که با نزدیک شدن به پایان آن مخاطب تمایز بین این تصاویر را متوجه مى شود.
مرى کاراکتر مهم دیگریست که با به بن بست رسیدن رابطه آش با صاحب کار متاهلش -دکتر میرزواک، خالق این روش پاک سازى خاطرات- داوطلب استفاده از این اختراع جدید مى شود. به مرور او هم بدون به یادآوردن خاطراتش، راهى مشابه را برمى گزیند و در انتها متوجه کارى که انجام داده مى شود. ولى این بار تسلیم غم و غصه نمى شود و نوارهاى خاطرات مشتریان پروژه را به دست آنها مى رساند. کار او شاید در نگاه اول انتقامى باشد نسبت به معشوقى که با بى رحمى از او خواست که فراموشش کند. اما در عین حال دادن یک فرصت نو به همه ى افرادى است که شاید مثل او راهشان را اشتباه رفته باشند و تصمیم به فراموشى خاطرات ناراحت کننده گرفته باشند. شاید از نظر او این تفکر شیرین که فراموشى بهترین راه حل براى مشکلات است، تنها یک فانتزى دل انگیز ولى بى تأثیر باشد. شاید همین رسم زندگى، که باید بعد از دریافت سیلى هاى بى رحم حقیقت دست به زانو گرفت و بلند شد و به راه ادامه داد، تنها قاعده ى درست زندگى باشد: یک فرصت نو را فداى اشتباهى کهنه نکنى.
و البته نباید از جنبه ى عاشقانه ى این فیلم هم غافل شد. اینکه حس عمیق قلبى همیشه راهى براى غلبه بر منطق پیچیده ى ذهنى مى یابد. درخشش این حس همیشه بر اذهان تاثیرگذار است.
«درخشش أبدى یک ذهن پاک» اولین تجربه ی کارگردانی «میشل گوندری» بوده بازخوردهای بسیار مثبتی از نظر تماشاگران و منتقدان داشته است. فیلم نامه ی خلاقانه ی این فیلم یک اسکار برای سازندگانش به ارمغان آورد و «کیت وینسلت» نیز به واسطه ی نقشش نامزد اسکار شد. از نظر من براى درک بهتر فیلم و هنر سازندگان و بازیگران خوش نامش، باید چند بار آن را تماشا کنیم. مخصوصا بازی متفاوت «جیم کری» که علاوه بر اثبات تواناییش به عنوان یک بازیگر راستین، کاراکتر آرام جوئل و تمام چالش های ذهنی و احساسات و آرزوهایش را به خوبی به تماشاگر می شناساند، به طوری که حتی یک حس قوی همذات پنداری را در برخی از مخاطبین برانگیزد.
برچسب ها :سینما ، سینمای جهان ، نقد فیلم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0