تاریخ انتشار : سه شنبه 17 مرداد 1402 - 20:35
کد خبر : 18867

اعظم حمیدپور

مصائب شیرین خبرنگاری

مصائب شیرین خبرنگاری
در بسیاری مواقع حتی نمی‌دانید خبر و موضوعی که روی آن کار می‌کنید، ممکن است بعدها (تحت شرایطی) به موضوعی ممنوعه تبدیل شود

دلیل نامگذاری روز خبرنگار خبر می‌دهد از سرِّ درونِ این حرفه؛ ۱۷ مرداد ۷۷ بود که شهادت «محمود صارمی» خبرنگار خبرگزاری ایرنا به دست طالبان در افغانستان، در  تقویم رسمی کشور صفحه‌ای را برای خبرنگاری گشود. همین چند روز پیش رسانه‌ها خبر دادند این مناسبت، ثبت رسمی پیدا کرده است.

 

خبرنگاری از نگاه افراد مختلف، حرفه‌ای با ویژگی‌های متفاوت است، برخی آن را شغلی سخت و پردردسر می‌دانند و برخی جذاب؛ مصداقی است برای این مثل که «هر کسی از ظن خود شد یار من…»

 

خبرنگاری را اما باید تجربه کنید تا زشتی و زیبایی‌هایش را ببینید، آن هم در کشوری چون ایران با این‌همه سوژه و چالش‌هایی به تعداد خط قرمزهای خبررسانی، انواع و اقسام ملاحظات و نبود حمایت‌های صنفی و …

 

اگر در استخدام سازمان یا نهادی نبوده و به اصطلاح خبرنگاری آزاد باشید، شاید بتوانید روی سوژه مورد نظرتان متمرکز شوید، آن هم اگر این سوژه جزو موضوعات ممنوعه و تابوها نباشد، در غیر این صورت ممکن است از سوی نهادهای امنیتی به سیاه‌نمایی و  انواع و اقسام جرایم کیفری متهم شوید. البته اگر در استخدام هم باشید هم تضمینی نیست که گذر پوستتان به دباغ‌خانه دستگاه‌های متعدد نیافتد.

 

البته وقتی می‌گوییم استخدام، طیفی از روابط خبرنگار با یک رسانه را در برمی‌گیرد؛ از کارمندان رسمی رسانه‌های دولتی تا حق‌التحریرهایی که به زور کارت خبرنگاری از یک رسانه دریافت می‌کنند.

 

در بسیاری مواقع حتی نمی‌دانید خبر و موضوعی که روی آن کار می‌کنید، ممکن است بعدها (تحت شرایطی) به موضوعی ممنوعه تبدیل شود و شما از همه جا بی‌خبر و در سایه نبود حمایت صنفی و ضعف قانون در حمایت از آزادی اطلاع‌رسانی، شفافیت و فعالیت روزنامه‌نگاران، به جرایمی متهم شوید که خوابش را هم نمی‌دیدید، مثل تجربه خبرنگارانی که فوت «مهسا امینی» را گزارش کردند یا برخی خبرنگاران محیط زیستی در سال‌های اخیر.

 

اگر انواع و اقسام موانع را هم پشت سر بگذارید، مشخص نیست بتوانید به اطلاعات مورد نیازتان (اگر موجود باشد) دست پیدا کنید یا نه، چرا که دسترسی به بسیاری از اطلاعات برای خبرنگاری که باید چشم بینا و گوش شنوای جامعه باشد هم ممنوعه است.

 

 

روابط عمومی‌ها که باید مبادی ارتباط نهادها با دنیای بیرون باشند، چندان روی خوشی به خبرنگاران نشان نمی‌دهند و چون سدی از سازمان متبوعشان در برابر خبرنگاران پاسداری می‌کنند. تنها مسئولان انگشت‌شماری به خبرنگاران روی خوش نشان می‌دهند و در برابر نگاه و پرسش‌های موشکافانه آن‌ها پاسخگو هستند، اغلب مقام‌هایی که از ضعف اطلاعاتی و ضعف عملکردی خود آگاهند، حضور خبرنگاران غیرسفارشی با سوالات هماهنگ نشده را برنمی‌تابند. بگذریم از سیاسی‌بازی‌ها و مصلحت‌اندیشی‌ها که تیشه به ریشه جریان آزاد اطلاعات و خبررسانی شفاف می‌زند.

 

درآمد ناکافی و نبود امنیت شغلی هم به شما اجازه نمی‌دهد آن گونه که باید، به سوژه‌هایی که می‌خواهید بپردازید. در بسیاری موارد اگر بخواهید خم و چم موضوعی را دربیاورید و در موردش گزارش اثرگذاری بنویسید، باید هفته‌ها و شاید ماه‌ها وقت صرف کنید؛ این مساله احتمالا با منابع مالی و شرایط اقتصادی زندگی شخصی شما و صبر و حوصله سردبیر و مافوقانش سازگار نیست.

 

از مخاطرات کار خبرنگاری هر چه بگوییم باز هم کم است. چه بسیار خبرنگارانی که جان شیرین خود را بر سر تهیه گزارش از دست داده‌اند. به نقل از سازمان غیردولتی «گزارشگران بدون مرز» بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۲، هزار و ۶۶۸ خبرنگار یا به طور متوسط سالانه ۸۰ روزنامه‌نگار در جهان کشته شده‌اند. این مخاطرات، در کشور ما داغ بسیاری خبرنگاران از شهید صارمی گرفته تا «ریحانه یاسینی» و «مهشاد کریمی» را بر دل جامعه رسانه‌ای کشور گذاشته است.

 

همین مسائل است که موجب شد از سال ۱۳۸۶ خبرنگاری در کشور ما هم جزو مشاغل زیان‌آور قرار گیرد. البته مزایای این بیمه به شرطی شامل حال شاغلان حوزه خبر قرار می‌گیرد که رسانه‌ها برای خبرنگارانشان بیمه خبرنگاری رد کنند و در قالب قراردادهای نیم‌بند ونصفه نیمه از خدمات آنها بهره یک‌طرفه نبرند.

 

در برابر همه این سختی‌ها اما، خبرنگاری لذت‌های خاص خود را دارد، به شرطی که بتوانی با گزارشی مطالبه‌ای از مردم را سوژگی ببخشی، ناکارکردی، آسیب یا فسادی را برملا کرده و با حساس کردن افکار عمومی در حد خودت جلویش بایستی، حقی را احقاق کنی و حس کنی توانسته‌ای بخشی هرچند کوچک از رسالتت را به انجام برسانی و برای یک شب هم که شده با خرسندی از حرفه‌ات سر بر بالین بگذاری. البته این هم منوط به این مساله است که فردای آن با شکایت صاحب منصب و کله گنده‌ای کارت به شکایت و دادگاه نرسد، اگر هم برسد، لابد ارزشش را داشته.

 

* نوشتارهای ستون مداد مشکی صرفا دربردارنده نظرات نویسنده است و به واسطه تنوع آرا و دیدگاه‌ها انتشار می‌یابد

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات