محمد منصورنژاد
کار کارِِ انگلیسیها است یا …
کتاب «کار، کارِ انگلیسیها است» اثر «جک استراو» که از مقامات انگلیس بوده است و سال هایی در هزاره سوم، سابقه وزارت خارجه در آن کشور را هم داشت (با ترجمه های متعدد و متفاوت از کیوان سپهری / علی مجتهدزاده / رضا اسکندری آذر) ذهنیت ایرانیان و سوابق سیاسی ایران و بریتانیا را به خوبی بررسی می کند. نام این کتاب، از ضرب المثل معروف رُمان «دایی جان ناپلئون» (اثر ایرج پزشکزاد) گرفته شده است که او خود نیز این ایده را از دیگران گرفته، بدون اینکه اعلام کند.
اینکه هیچ کدخدایی در ایران بدون خواست انگلیس، عوض نمی شود و حتی دعوای خانوادگی ایرانیان ریشه در توطئه انگلیسی ها دارد، نظریه توطئه ای است که به جهت مداخله انگلیس در تاریخ معاصر ایران برای اذهان عمومی، قابل قبول افتاد.
این روزها به مناسبتی مجددا در «تاریخ مشروطه» تامل داشتم. برایم عجیب بود که چرا «محمدعلی شاه» قاجار (وارث مظفر الدین شاه) که ضدمشروطه بود و پس از پدرش به عنوان شاه قاجار با فشار مشروطه طلبان به «روس» فرار کرد و با اینکه خیز مجدد برای حکومت هم برداشت، اما بار دوم نیز به روس گریخت! اگر بگویند که این حرکت ریشه های حقوقی داشت، باز می توان پرسید چرا باید روسها در قانون نویسی ایرانیان تا این حد نفوذ داشته باشند؟
در جنبش ملی نفت، آیا می توان از نقش عوامل داخلی اتحاد جماهیر شوروی در شکست نهضت، غفلت کرد؟ یا اکنون از از آمدن زبان روسی به مدارس تا احترام بی نظیر به «ولادیمیر پوتین» در ایران و در بیرون از ایران یا بحث مداخله در جنگ اکراین که هیچ ربطی به کشورمان ندارد! بر این اساس چرا گفته نشود که «کار کار روسها است»؟
تصویری از سریال «دایی جان ناپلئون» به کارگردانی «ناصر تقوایی» که سال ۱۳۵۵ از تلویزیون پخش شد
البته در یک نگاه عالمانه، به قول «سهراب»، چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید:
اول: خلق «نظریه توطئه» (مثل در هر اتفاق، کار کارِ انگلیس هاست) ویژه خداوندان زر و زور و تزویر است و کسانی که توان و حوصله تحقیق ندارند نیز از آن استقبال می کنند. زیرا برای هر اتفاقی، بدون قبول زحمت، پاسخ آماده دارد! (نمی دانند ولی فکر می کنند می دانند: جهل مرکب) و همچنین برای عوامفریبی بسیار مفید است.
در دهه شصت و زمان «دفاع مقدس»، نماینده مجلسی برای بازدید از جبهه، به منطقه جنگی آمد و در چادری با رزمندگان گفتگو می کرد. یکی از بچه ها پرسید راستی داستان گروگانهای آمریکایی چه شد و چرا این قدر بد تمام شد؟ آن نماینده مفصل گفت: جهان «تعزیه خانه ای» است که در آن به برخی نقش شمر داده می شود و برخی نقش امام حسین و… حال آنکه در پشت پرده با هم دوستند و از یک جا آب می خورند و… اما در نهایت، آن رزمنده فکور پرسید: بالاخره معلوم نشد غائله لانه جاسوسی چرا این گونه به سرانجام رسید! در نظریه توطئه، ظاهرا جواب داده می شود، اما نکتهسنجان میدانند در حقیقت اصلا جوابی به پرسش داده نمی شود. چون کلی گویی های لغو است، غیرعلمی! و بی حاصل.
دوم: درست آن است که نقش بیگانگان در تاریخ معاصر ایران هرگز قابل انکار نیست؛ اما اولا، مگر بیگانگان، فقط انگلیسی ها بودند؟ چرا از نقش روس ها و… نگوییم؟ آیا سایر قدرت ها در ایران، نقشی نداشته و ندارند؟ ثانیا و مهمتر آنکه، چرا از بی عُرضگی ها و کم همتی های مقامات خودمان از قدیم تا زمان حاضر، نگوییم! مثلا آیا در عصر مغول هم انگلیسی ها یا روس ها و یا آمریکاییان، سبب شدند تا ایران به اشغال بیگانگان درآید؟ و…
سوم: امروزه که وقایعی مانند اخراج استادان از دانشگاه و جایگزین شدنش با مداحان و… روبروییم بهتر می توانیم بفهمیم که چرا بیگانگان در کشورمان نفوذ داشته و دارند. زمانی دست آمریکا، انگیس و روس و چین از ایران کوتاه می شود که حاکمیت به مردم پناه ببرد و خادم آنان باشد و لاغیر!
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
* نوشتارهای ستون مداد مشکی صرفا دربردارنده نظرات نویسنده است و به واسطه تنوع آرا و دیدگاهها انتشار مییابد
برچسب ها :انگلیس ، ایرج پزشکراد ، جک استراو ، دایی جان ناپلئون ، روسیه ، سیاست ، سیاست خارجی ، محمد منصور نژاد ، ناصر تقوایی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0