مهرجویی و عصاره زیباییِ دردناک زیستِ انسان
در سکانس اول فیلم معروفی که مهرجویی ساخت؛ در خواب آشفته «هامون»، اول عروس بخت از او رویگردان و با اهریمن همپا میشود و بعد در التهابی دیوانهوار که پیرامونیانش به راه میاندازند، سر هامون هدف ضرباتی خُردکننده قرار میگیرد. پس از آن است که دردها تازه آغاز و خواب به واقعیت تعبیر میشود.
«داریوش مهرجویی» فلسفه میدانست و لذا سینمای متکی بر اندیشههای منحصر به فرد خودش را تولید کرد. از این رو است که «هنر» او عصاره زیباییِ دردناک زیستِ انسان است. فیلمهای مهرجویی، با سویههای مختلف اجتماعی- فلسفی ارزش چندبار دیدن را دارند.
هامون که حکایت هراسهای اگزیستانسیالیستی انسان امروزی است، روایت کابوسوارِ شَک و تردید به خود و نظام باورها، به هستی و عشق، به ایمان و عمل؛ که به شکلی موفق توانسته با تلفیق عناصر سنتی و پرسشهای مدرن در روان انسان ایرانی جای خودش را باز کند.
فیلم «گاو» که برندهی هفت جایزهی بین المللی شده است، مبتنی بر فلسفه، روانشناسی و مردم شناسی است و در آستانهی یک شاهکار قرار دارد. فیلمی که تجربهی الیناسیون -گاو شدن- یک روستایی را نشان میدهد که در اشل بزرگتری نیز میتواند تفسیر شود. جایی فرهادی در فیلم «فروشنده» این فیلم را به مثابه یک کلاس درس معرفی میکند و شاگرد میپرسد: «آدمها چطور گاو میشوند؟» معلم جواب میدهد: «به تدریج».
فیلمهایی نظیر «درخت گلابی»، «بانو»، «سارا» و «دایرهی مینا» نیز هرکدام نوری بر ابعاد مختلف فلسفهی ذهنی مهرجویی و دغدغههای انسانیاش تاباندهاند. آثار مهرجویی را میتوان در کل پساساختارگرایانه و سرشار از فرامتن دانست که از این جهت در شکلدهی تفکر مدرن انسان ایرانی و والایش ذائقهی هنریاش، سهم مهمی را عهدهدار شده است. راوی مدرنِ مهرجویی، به دنبال کشف نظام شناختی تازهای است که با مصالح آشنای گذشته اگرچه در سطح همراه، اما در عمق و معنا متفاوت است و همین امر منجر به پیدایش تناقضات درونی شخصیتها و حرکتشان به سمت شهود و ذهنیتی تازه میشود. ذهنیتی که برساختهای کهنه را به چالش میکشد، زیرشان خط میکشد و قصد دارد قطعیت، عاملیت و سلطهشان را زیر سوال ببرد.
البته که نقد و بررسی آثار مهرجویی بزرگ هدف این نوشتار نیست. اما بیتردید او از فاخرترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان معاصر ایران بود و گویا در این مرز پرگهر بزرگان را از قدیم بردار کنند. حالمان خوش نیست و به قول «هوشنگ گلشیری»؛ «این روزها آنقدر عزا برسرمان ریختهاند، که فرصتِ زاری نداریم.» اما «مرگ که بیدادی است که مگر در آگاهی آدمی، در هیچ کجای این جهان نمیگنجد.»
کوثر شیخ نجدی
برچسب ها :ایران مامن ، بانو ، داریوش مهرجویی ، دایره مینا ، درخت گلابی ، سینما ، فرهنگ و هنر ، فیلم گاو ، کوثر شیخ نجدی ، هامون ، هنر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0