تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مرداد 1403 - 12:03
کد خبر : 21179

از سهم‌خواهی تا سهمیه‌خواهی

از سهم‌خواهی تا سهمیه‌خواهی
مبینا آنقدر بینا بوده که سرنوشت دوستانش را به دقت رصد کند و بینید که عاقبت بسیاری از قرمانان کشتی‌گیر، تکواندوکار، جودو کار و حتی شطرنج باز ایرانی مهاجرت و فرار بوده است

در روزهایی که چینش مهره‌های کابینه چهاردهم، حکایت انواع «سهم‌خواهی»‌ها را بر سر زبان‌ها انداخته و چهره‌ها و جریانات سیاسی همدیگر را به تلاش برای در اختیار گرفتن مصادر و مبادی قدرت و ثروت در دستگاه اجرایی متهم می‌کنند، «سهمیه‌خواهی» یک ورزشکار جوان که توانست در المپیک پاریس موفقیتی غیرقابل‌انتظار را به دست آورد واکنش‌های بسیاری به دنبال داشته است.

 

نکته جالب توجه در ارتباط با این سهمیه‌طلبی، همزمانی آن با تحولات مربوط به بنگلادش در چند صدکیلومتری مرزهای شرقی ما است که شورش علیه نظام سهمیه‌بندی ناعادلانه در آن کشور سبب شد طی روزهای میانی مردادماه دولت «شیخ حسینه واجد» پس از ۱۵ سال زمامداری سقوط کند.

 

در ایران نیز طی سال‌های گذشته، برقراری انواع سهمیه مخالفان خاص خود را داشته است؛ از جمله این مخالفان گفته‌اند صاحبان سهمیه‌های رنگارنگ می‌توانستند و باید از انواع حمایت‌های معیشتی، رفاهی و درمانی بهره‌مند باشند اما ورودشان به انواع رشته‌های دانشگاه‌های برتر و برخورداری از فرصت‌های شغلی و … زمینه‌ساز بی‌عدالتی در کشور است و جفا در حق میلیون‌ها طالب ورود به دانشگاه و جست‌وجوگران شغل.

 

و اما درباره مطالبه «مبینا نعمت زاده» که توانست در المپیک پاریس ۲۰۲۴ مدال برنز تکواندو زنان را به دست آورد و آن را به مردم ایران و امام زمان (عج) تقدیم کرد، باید گفت که این درخواست واکنش‌های منفی زیادی را میان ورزشکاران و نیز اهالی بهداشت و درمان به دنبال داشت.

 

به گزارش ایران مامن، برخی از کادر درمان با توجه به اینکه وی خواستار تحصیل در رشته پزشکی شده، در شبکه‌های اجتماعی گفتند آن‌ها نیز به دلیل مساعی حرفه‌ای‌شان مدال المپیک می‌خواهند. شماری از ورزشی‌ها هم گفتند اگر قرار به گرفتن سهمیه رشته‌های پزشکی و مهندسی به خاطر کسب مدال باشد، آنان نسبت به نعمت‌ زاده اولویت بیشتری دارند.

 

 

در میانه این واکنش‌ها، اظهارات سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس خشم و تعجب بسیاری را برانگیخت. به گفته وی، مطابق قانون فعلی مصوب ۱۳۶۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی کسانی که در المپیک‌ها و المپیادهای علمی مقام اول تا سوم را کسب می کنند می‌توانند بدون کنکور وارد دانشگاه و در رشته تربیت بدنی تحصیل کنند.

 

به گفته «احسان عظیمی راد» به دلیل تقاضایی که خانم نعمت‌زاده از ریاست جمهوری کرده بود، بررسی‌ها صورت گرفت و برای اینکه قهرمانان عزیز حداقل در رشته های بهتری اعم از مهندسی، علوم پایه، ورزشی و پزشکی بتوانند ورود کنند سعی در اصلاح آیین نامه در کمیسیون آموزش داریم‌. دوستان ما در وزارت علوم این کار را انجام دادند و قرار شد در چند روز آینده اصلاحیه آیین نامه را به ما ارسال کنند تا در کمیسیون بررسی شود.

 

این ماجراها طی روزهای اخیر در مطبوعات نیز مورد توجه قرار گرفته است. «شرق» در این باره نوشته است: مبینا برنامه‌ای برای حضور در المپیک لس‌آنجلس ندارد؟ شاید هدف مبینا کناره‌گیری از ورزش حرفه‌ای و دنبال‌کردن جدی رشته پزشکی باشد. در غیر این صورت چه تضمینی است او بتواند سر کلاس‌های درس حاضر شود یا امتحاناتش با مسابقات تداخل نداشته باشد و…؟ حواس‌مان هست که از رشته پزشکی حرف می‌زنیم؟ رشته‌ای که نیازمند حضور در کلاس است و با خواندن جزوه و از راه دور نمی‌شود بدن را تشریح کرد! رشته‌ای که مستقیم با جان انسان‌ها در ارتباط است و کوچک‌ترین خطایی در آن جان آدمی را به خطر می‌اندازد!

 

این روزنامه می‌افزاید: معترضان نه حسادت می‌کنند و نه کینه می‌ورزند، آنها ارزش و اعتبار مدال المپیک را می‌دانند، سختی‌ها و رنج‌های ورزشکار المپیکی را برای تصاحب آن مدال درک می‌کنند و بر نخبه‌بودن او صحه می‌گذارند اما ارزش جان آدمهایی را هم که روزی قرار است به مطب او بروند می دانند

 

روزنامه «خوزی‌ها» نیز در این باره می‌نویسد: همه‌ی هشتاد میلیون‌مان خیلی زیرپوستی به پزشکی علاقه داریم ولی قسمت نشده! پس چرا مبینا نعمت زاده را نکوهش می‌کنیم؟ آیا سیاستمداران عرصه‌ی فرهنگ و آموزش برای نکوهش در باب این آشفته حالی و پریشان وضعی سزاوارتر نیستند؟ اینکه یک قهرمان المپیک هنوز نگران آینده و زندگی‌اش است، هنوز کم است، هنوز تنها مسیر به سوی رستگاری را پزشکی می‌داند؛ تقصیر کیست؟

 

مرتبط:

تیر خلاص سهمیه‌های جنگی به حکومت شیخ بنگال

این سهمیه‌های کاملا قانونی!

 

حواس‌مان باشد مبینا به نمایندگی از تمامی هم‌نسلانش با مدال پرافتخار المپیک برگردن هنوز می‌داند قهرمانِ ورزشی شدن چشم‌اندازی تاریک و مبهم دارد. این درد ندارد که محمد احمدی دانشجوی برق شریف انصراف می‌دهد تا پزشکی بخواند؟  از آن‌طرف دانشجویان پزشکی می‌خواهند مهاجرت کنند، پس ممنوع‌الخروج می‌شوند و بعد از شدت فشار کار خودکشی می‌کنند. از یک طرف دیگر قهرمانان المپیک‌ ورزشی همان صبح روز قهرمانی، مدال‌شان را مچاله می‌کنند و به جای لذت بردن از تحسین و تشویق مردم، تمنای رانت دارند و خودشان را زیر و دست و پا له می‌کنند؟

 

قاعدتا یک جای کارمان شدیدا می‌لنگد. شدید هم می‌لنگد‌. این حجم از خودویرانگری عادی نیست. اما گناهش را گردن یک بچه ۱۹ ساله که نگران سرنوشت خود است نیاندازیم. له کردن مبینا و امثال او مساله را حل نمی‌کند. مبینا آنقدر بینا بوده که سرنوشت دوستانش را به دقت رصد کند و بینید که عاقبت بسیاری از قرمانان کشتی‌گیر، تکواندوکار، جودو کار و حتی شطرنج باز ایرانی مهاجرت و فرار بوده است. سرنوشت صباح شریعتی و کیمیا علیزاده را می‌بیند. می‌فهمد بقاءش در گرو مقادیری تقدیمات پرطمطراق و لفاظی است تا نظر عده‌ای را جلب کند. و حالا که صندلی‌های دانشگاه را می‌فروشند و بذل و بخشش می‌کنند؛ چرا یکی برای او نه!؟ حالا که پزشکی خواندن را می‌شود جایزه و جزیه داد، چرا به او نه؟!  حالا که سالهای سال است آدم‌هایی بر این صندلی نشسته‌اند که هوش و سوادش را نداشته‌اند، چرا او نه؟! حالا که اصل ورود به دانشگاه است و هر که از این سرِ تنگ قیف رد شد، مدرکش را گرفته فرض می‌کند، پس چرا او نه؟ نهایتا یک کلینیک زیبایی برای ورزشکارها باز می‌کند و ژل و بوتاکس تزریق می‌کند، سواد هم نمی‌خواهد.

 

این گزارش می‌افزاید: وضع ما اسفناک است. خیلی اسفناک است‌. در کشورهای توسعه یافته، برترین رشته‌های دانشگاهی و پول‌ساز‌ترین‌ها عبارتند از رشته‌های فنی، آی‌تی، مدیریت بازرگانی، محیط زیست، هوش مصنوعی، معماری، عمران، پرستاری، معلمی، جامعه‌شناسی، روانشناسی، روزنامه‌نگاری، رشته‌های تربیت بدنی و البته پزشکی. اما دانش‌آموزان صرفا براساس علاقه و نمرات دبیرستان در دانشگاه مورد نظرشان پذیرش می‌شوند‌. سیرکی به نام کنکور وجود ندارد که تا سالها به آدم‌های جامعه حس ناکافی بودن و شکست بدهد. هیچ‌گونه رانت و سهمیه و امتیازی برای هیچ‌کس وجود ندارد. قرار است افراد بنا به علاقه و توانمندی‌شان هر کدام یک گوشه از کار را بگیرند و بنا نیست یک جامعه‌ی بیمار با مقادیر متنابهی پزشک داشته باشیم. آدم‌ها می‌روند سر جای خودشان و همه زندگی متوسط رو به رشدی خواهند داشت.

 

اما در یک جامعه بیمار خواه و بیماردوست، همه چیز وارونه است. و تا زمانی‌ که یک تحول عظیم و اساسی و خردمندانه در عرصه آموزش از دبیرستان تا دانشگاه رخ ندهد وضع همین است و بدتر از این. اگر نمی‌توانید حداقل سفره‌ی رانت را جمع کنید، بگذارید آدم‌ها شرافت‌مندانه و عزت‌مندانه راه زندگی‌شان را پیدا کنند.

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات