همسایگی مصیبت و نجات

اگر فکر می‌کنید زندگی سختی دارید یا سال سختی را گذرانده‌اید در اولین فرصت فیلم “فهرست شیندلر” را ببینید و شک نکنید یکی از بهترین فیلم‌هایی‌ است که از هر صحنه‌اش می‌شود نکته‌ای آموخت. (اخطار می‌دهم سعی کنید عاشق نیام نیسون نشوید)

فیلم درباره یهودیانی است که در جنگ جهانی دوم، با وضع اسفناکی از خانه‌هایشان رانده و سپس غارت می‌شوند. در صحنه‌‌ای از فیلم مرد ثروتمندی که منزل امن و راحتش مصادره شده و به مخروبه‌ها پناه برده‌ رو به زنش می‌گوید: “دیگه از این بدتر نمیشه” و زن پاسخ می‌دهد:” همیشه ممکنه از این بدتر بشه”

در ادامه شاهدیم که تا چه اندازه زندگی انسان می‌تواند بد، ناچیز و بی‌ارزش شود. در لجن و سرما برهنه غلت بزند، گرسنه بماند و حتی از هوا محروم گردد یا مثل یک خرگوش هدف تیراندازی واقع شود.

کشتن و کشته‌شدن به دلیل عقیده و مسلک چیز تازه‌ای نیست و ظاهرا به این زودی‌ها تمام نخواهد‌ شد و لازم است انسان‌ها به این موضوع خوب فکر کنند که چگونه در طول تاریخ انواع ایدئولوژی افسار انسانیت، وجدان و اخلاق را به دست گرفته‌ است.

در این میان، “شیندلر” یک عضو حزب نازی است که در ابتدا با سوءاستفاده از شرایط جنگی می‌خواهد بار خودش را ببندد. (او کاسب جنگ است). شیندلر کارخانه‌ای را مفت از یهودیان خریده و بعد هم آنها را به بیگاری می‌گیرد. فیلم در واقع نمایشی زیبا از تحول شخصیت شیندلر است که در پایان به اوج انسانیت خود می‌رسد؛ جایی که برای نجات ندادن جان یک انسان دیگر خودش را سرزنش می‌کند؛ “من می‌تونستم یک نفر، یک نفر بیشتر رو از مرگ نجات بدم… اما نکردم”

هیچ وجدان آگاهی نمی‌تواند نسبت به مرگ و رنج انسان‌ها بی‌تفاوت باشد و فقط به بقای خود فکر کند.