تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 شهریور 1403 - 15:42
کد خبر : 21243

مافیابازی به جای روشنفکری در کافه

مافیابازی به جای روشنفکری در کافه
صاحب اولین کافه سال‌ها در کافه‌های ترکیه کار کرده بود اما مردم ایران آن زمان به کافه نمی‌رفتند و دور از شان‌شان می‌دیدند که بروند در کافه چیزی بخورند.

این که می‌گویند این روزها هر کسی از خانه مادری قهر می‌کند، می‌رود و کافه می‌زند هر چند بخشی از یک حقیقت است اما گزاره کاملا درستی نیست؛ غیر از افرادی (خاصه جوان‌هایی) که ایده متفاوت و ابتکار ویژه‌ای برای مشغولیت و درآمدزایی ندارند، خیلی از سلبریتی‌ها پاتوق‌‌هایی ایجاد کرده‌اند تا علاوه بر راه‌انداختنِ کار گعده‌های بیرون منزلی، ممر دیگری از درآمد هم پدید آورند.

 

با وجود ازدیاد کافه‌دارها، خیلی‌ از مردم دیگر دورهمی و جشن تولد و حتی مراسم نامزدی را در کافه برگزار می‌کنند و مافیابازها و هنری‌ها و قلیان‌دوست‌ها و … هم هر کدام کافه خود را دارند. این یعنی هنوز کافه‌داری برای کار جا دارد.

 

 

درباره تاریخ کافه‌روی و کافه‌گردی مطالب مختلفی نوشته شده است. به گزارش «ایرنا» طبق اطلاعات سازمان میراث جهانی، پیشینه وجود پاتوق‌های فرهنگی یا همان قهوه‌خانه ها و چایخانه‌ها به دوران صفویان برمی‌گردد؛ آن زمان که در زمان سلطنت شاه طهماسب نخستین قهوه‌خانه در شهر قزوین ایجاد شد و  این ساختار اجتماعی در دوران شاه عباس اول در اصفهان توسعه و گسترش یافت.

 

به نوشته «احمد راسخی لنگرودی» نویسنده کتاب «کافه‌های روشنفکری» از همان دوره، قهوه‌خانه‌ها پاتوق ادبا و شعرا بوده‌اند. نویسنده می‌گوید شاه عباس صفوی با بسیاری از سفیران و نمایندگان کشورهای خارجی در قهوه‌خانه‌ای در میدان نقش جهان دیدار می‌کرد و شاه طهماسب اول بیش از همه واله و شیدای محیط اجتماعی قهوه‌خانه‌ها بود. حتی گفته می‌شود که شاه عباس برای شاعرانی که در قهوه‌خانه‌ها و مجالس با آهنگ خوش شاهنامه می‌خواندند مقرری معین کرده بود. قهوه‌خانه‌های سنتی محل رفت و آمد جهانگردانِ خارجی هم بود و شرح و وصف آن‌ها در لا‌به‌لای سفرنامه‌ها جاری است.

 

با این حال، تا حدود یک قرن پیش ایرانی‌ها به کافه به معنای امروزی گرایشی نداشتند. بیشتر مهاجرینی که به ایران آمده بودند مثل لهستانی‌ها، ارامنه و آشوری‌ها شروع به دایرکردن کافه‌ها در محدوده مرکزی تهران کردند که آن موقع محل رفت‌و‌آمد و گردش آدم‌ها بود؛ مثل «کافه نادری» که هنوز هم باقی مانده است و بقیه کافه‌ها که الان اثری از آن‌ها نیست.

 

«لقانطه» نام اولین کافه است که سال ۱۲۸۵ به دست فردی به نام غلامحسین خان مولایی در خیابان باب همایون تهران راه افتاد. این کافه که الان به کافه موزه تبدیل شده است اولین کافه زنجیره‌ای ایران به حساب می‌آمد که پای شکلات و اسپرسوساز را به ایران باز کرد.

 

 

صاحب اولین کافه سال‌ها در کافه‌های ترکیه کار کرده بود اما مردم ایران آن زمان به کافه نمی‌رفتند و دور از شان‌شان می‌دیدند که بروند در کافه چیزی بخورند. در نتیجه اگر کارگری هم برای کافه استخدام می‌کردند، می‌گفتند ما مزد نمی‌توانیم بدهیم و تنها غذا و انعامی که از مشتری بتوانید بگیرید مزدتان است. غلامحسین خان برای این کافه‌اش رونق بگیرد از چهره‌های نام‌دار مانند کمال الملک دعوت می‌کرد بیایند در کافه‌اش، چای، قهوه یا بستنی بخورد تا توجه عده‌ای را جلب و مشتری جذب کند. با این روش، کار لقانطه گرفت و توانست سه شعبه در تهران راه بیندازد؛ در خیابان باب همایون، لاله‌زار و بهارستان.

 

 

به تدریج روشنفکرهای آن زمان مشتری‌ این کافه‌ها شدند و می‌رفتند می‌نشستند آن‌جا. یک چای یا شیرینی می‌خوردند و با مبلغ کمی می‌توانستند چند ساعت آن‌جا بنشینند و راجع به کار، نوشته‌هایشان و مسائل اجتماعی گپ‌و‌گفت داشته باشند. این‌طور شد که کم‌کم پاتوق نشینی به سمت کافه‌نشینی آمد.

 

 

به گزارش روزنامه «خراسان»، تا سقوط حکومت پهلوی کافه‌نشینی در ایران دایر بود و رونق داشت. کافه نادری، «فیروز» و «ریویرا» از کافه‌های پاتوقی بودند که اهل فکر، هنرمندان، شعرا و نقاشان در آن گرد هم می‌آمدند و در کنار این‌ها انجمن‌های شاعری هم رونق داشت. تعداد زیادی از این انجمن‌ها که هم شاعران سنت‌گرا و هم نوگرا در جلساتش حضور پیدا می‌کردند، معمولا هفتگی برگزار می‌شد. گاهی هم این انجمن‌ها مشترک بود. به این ترتیب پاتوق هویتی را برای عده‌ای ایجاد می‌کرد که در آن هم می‌توانستند دوستان‌شان را مرتب ببینند و هم خودشان جایی برای استقرار داشته باشند و هزینه چندانی هم برایشان نداشت.

 

نویسنده کافه‌های روشنفکری توضیح می‌دهد: کافه‌های روشنفکری در اوایل قرن شمسیِ گذشته، هم‌زمان با گروه‌های روشنفکری در تهران به وجود آمد. گروه ربعه، به‌مثابه‌ی پیشقراول جریان‌های روشنفکری در سال ۱۳۰۹ پدیدار شد و کافه‌های روشنفکری دور و بر سال ۱۳۱۰ ظهور کرد. «گروه ربعه» گروه روشنفکریِ نوگرایی بود که در برابر «گروه سبعه» قد علم کرده بود. گروه سبعه در اوایل قرن از شماری از نویسندگان و ادیبان سنتی مانند محمد تقی بهار، رشید یاسمی، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی، بدیع‌الزمان فروزانفر و محمد قزوینی شکل گرفته بود. نوگرایان ربعه عبارت بودند از صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و بزرگ علوی. بعدها افراد دیگری به هر دو گروه پیوستند. هر دو گروه آثار ارزشمند و ماندگاری بر جا گذاشته‌اند.

 

 

کافه‌نشینی از بعد انقلاب تغییر چهره داد و کافه‌ها دیگر شکل پاتوقی نداشتند. در واقع کافه جایی بود که آدم‌ها می‌رفتند یک نوشیدنی یا غذا در آن می‌خوردند و بیرون می‌آمدند. «فرید مرادی» نویسنده کتاب «پاتوق و پاتوق‌نشینی در ایران» تغییر دوباره کافه‌ها به شکل پاتوق‌نشینی را مربوط به اواخر دهه هفتاد می‌داند و درباره آن توضیح می‌دهد: از اواخر دهه هفتاد به بعد دوباره شکل پاتوق‌نشینی تفاوت‌هایی نسبت به گذشته پیدا کرد. مهم‌ترین تفاوت این بود که در کافه‌نشینی‌های جدید، روشنفکران نبودند و بیشتر جوانانی بودند که فصل‌های مشترکی با هم داشتند؛ یک عده اهل سینما یا ورزش بودند یک عده اهل ادبیات یا نقاشی. جاهایی با هم قرار می‌گذاشتند و آن را به پاتوق تغییر می دادند. این جریان کم‌کم رو به رشد گذاشت و امروز ما داریم می‌بینم در تهران حدود پنج هزار کافه دایر است و تقریبا همه مشتری دارند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات