تاریخ انتشار : چهارشنبه 30 آبان 1403 - 15:41
کد خبر : 21565

کلینیک برای ترک بی‌حجابی لازم است یا …؟

کلینیک برای ترک بی‌حجابی لازم است یا …؟
در این شرایط که اوضاع‌مان را از هر طرف نگاه کنید زار و نزار است، دغدغه یک عده شده است تاسیس «کلینیک ترک بی‌حجابی» و همین عنوان به خودی خود اسباب تمسخر است.

جامعه به مثابه یک کل، برآیند تک به تک آدم‌هایش است و اگر افراد دارای روان، حافظه، اندیشه و نیاز هستند، یک جامعه نیز برآیند تمام اینها است. جوامع شبیه افراد، هویت مشخصی را طی زمان برای خود شکل می‌دهند؛ هویتی که با آن شناخته و شناسانده می‌شوند. با این توصیف، احوال پیکره‌ی اجتماعی ما ایرانیان چگونه است؟ در سلامتیم؟ یا درآستانه‌ی فروپاشی روانی؟ در غلیان پویایی و شکوفایی هستیم یا دچار از هوش رفتگی، استیصال و گریز از زندگی؟ آیا این حجم از خودکشی، خودویراگری و دیگرکُشی طبیعی است؟

 

پرسش دیگر این که آیا همه‌ی آن آموزه‌هایی که دهه‌ها به عنوان ارزش‌های ترویجی به جامعه پمپاژ می‌شد و می‌شود و نیز قوانین توانسته‌اند جان ما را نجات دهند و حداقل دنیایی طبیعی و عادی برای‌مان بسازند؟ به نظر می‌رسد نیاز داریم روانپزشکان، جامعه‌شناسان یا متخصصین راه و آسمان به این مساله بپردازند که چرا با وجود این اصول ترویجی و آموزه‌ها نه دین‌مان بهتر شده و نه دنیای‌مان.

 

امروز درد چنان عیان است و فریادهای این روانِ رنجور چنان بلند که با نیم نگاهی هم می‌توان حالِ ناخوب‌مان را تشخیص داد.

 

مرتبط:

از کجا معلوم بیماری روانی نداریم؟

مساله حجاب؛ جعبه پاندورای ۱۴۰۳

 

دو مرد تحصیل‌کرده حقوقدان به فاصله‌‌ی دو روز زنان‌شان را به قتل رسانده‌اند. این عادی است؟ اگر قوانین و شرایط جدایی تسهیل می‌شد و با هزار بند و سنگ و مهریه و نفقه مردم را وادار به ماندن زیر یک سقف نمی‌کردیم، آیا ممکن نبود آن زنان امروز زنده باشند؟‌ انگار قوانین را نه برای زندگی بهتر بلکه برای انقیاد نوشته‌ایم چرا که گاه اینچنین در خدمت انسان و احترام او نیستند.

 

حواس‌مان نیست که سال‌ها است وجه‌ی پزشک و معلم را به طور سیستماتیک در فیلم‌ها و سریال‌ها و شو‌ها تخریب کرده‌ایم. در حالی که یک روز همین تخریب، همین حجم عظیم نفرت و خشم، از انبانِ تهی‌مغزی بیرون می‌زند تا پزشکی را به قتل برساند؛ پزشکی که نه فقط یک انسان، یک پدر و یک همسر است بلکه نیروی متخصصی است که پرورش او چند دهه زمان برده است. فرشته‌ی نجات هزاران انسان را به راحتی در معرض تعرض قرار می‌دهیم؛ کسی که فرایند قبولی در کنکور را تاب آورده، دوره‌های رزیدنتی و اینترنی و آزمون تخصص و بیگاری کشیدن در سیستم بهداشت و درمان و سال‌ها درس خواندن را تحمل کرده، مهاجرت نکرده و هنوز خودش را از فرط کلافگی نکشته را یک بیمار روانی به قتل می‌رساند. به همین راحتی!

 

 

دختر دانش‌آموزی به دلیل ناکارآمدی و نابلدی مدیر و معلم مدرسه می‌رود خودش را می‌کشد. یک دختر نوجوان را که باید به فکر دلخوشی‌های رنگی زندگی باشد بابت جنس پارچه‌ی شلوارش چنان تحقیر می‌کنیم که زندگی را نخواهد. دیگران را یک جور دیگر.

 

در این شرایط که اوضاع‌مان را از هر طرف نگاه کنید زار و نزار است، دغدغه یک عده شده است تاسیس «کلینیک ترک بی‌حجابی» و همین عنوان به خودی خود اسباب تمسخر است. آیا بی‌حجابی بیماری است؟ این بیماری تحت چه فرآیندی کشف و اثبات شده؟ دارویش چیست؟ قرار است به دختران آمپول یا شربتی بدهید تا طبق استاندارد شما لباس بپوشند؟ این انحراف و بدعت در دین نیست؟

 

گریه‌دار نیست که به جای پرداختن به درد قلبی و مغزی اجتماع، به جای پانسمان شکستگی استخوان‌های اخلاق، به جای ترمیم خردشدگی خِرَد، به جای درمان عفونت محیط زیست و گشایش انسداد عروق اشتیاقِ اجتماعی، به ناخن شکسته‌ی بیمار گیر داده‌ایم؟ آیا عاقبت این انسداد اجتماعی و روان‌رنجوری جمعی را کسی یا بهتر بگویم نگرشی نو التیام خواهد بخشید؟

 

✍️کوثر_شیخ‌ نجدی

 

* نوشتارهای ستون مداد مشکی صرفا دربردارنده نظرات نویسنده است و به واسطه تنوع آرا و دیدگاه‌ها انتشار می‌یابد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات