تاریخ انتشار : یکشنبه 15 فروردین 1400 - 22:25
کد خبر : 6964

توصیف ایرانی از چرخ و فلک، سینما و سیرک انگلیسی

توصیف ایرانی از چرخ و فلک، سینما و سیرک انگلیسی

امروز صبح زود رسیدیم باسترداد که اول دریا است. چهار ساعت راه است تا جزیره انگلند (انگلستان). به کشتی داخل شده قدری دریا متلاطم است. قریب ظهر رسیدیم کنار جزیره، به راه آهن نشستیم که به لندن برویم. قطار آهن از دامنه کوه می رود، تقریبا از ده سوراخ کوه عبور نمودیم تا رسیدیم به

امروز صبح زود رسیدیم باسترداد که اول دریا است. چهار ساعت راه است تا جزیره انگلند (انگلستان). به کشتی داخل شده قدری دریا متلاطم است. قریب ظهر رسیدیم کنار جزیره، به راه آهن نشستیم که به لندن برویم. قطار آهن از دامنه کوه می رود، تقریبا از ده سوراخ کوه عبور نمودیم تا رسیدیم به استاسیون (ایستگاه) موسوم به چرین کراس که یکی از استاسیون های بزرگ لندن است.

 

چرخی ساخته اند که سال قبل به اتمام رسیده است، می گویند بزرگترین چرخ دنیا است؛ شبیه است به چرخ چاه که گهواره ها در پره آن آویزان است که برای نشستن مردم است که هر یک از این گهواره ها عبارت از اطاقی است ده زرع (هر زرع حدود ۲ متر است) در چهار زرع. و هشتاد و چهار از این گهواره است. در وقت تماشا چنان در این اطاق ها نشسته این چرخ بزرگ با بخار حرکت می کند. هر گهواره مسکون که به بالای چرخ می رسد بحدی مرتفع است که تمام انگلند زیرپایش واقع است و قطر این چرخ یکصد زرع است که در روی محور خودش حرکت می کند و در دو طرف چرخ هشت پایه است که پنجاه زرع ارتفاع دارند. وقتی که شخص به آن بالا می رسد مثل آن است که به آسمان رفته است و آنقدر آهن به یکدییگر نصب نموده اند که مانند تار عنکبوت واقع شده است. (چرخ و فلک)

 

دیشب را رفتم به تماشای الحمرا که یکی از تماشاخانه ها است. قیمت یک صندلی که بتوان نشست و دید بیش از یک تومان الی پانزده قران نیست که این نمره نه عالی و نه پست است. خیرالامور اوسطها. قریب یکصد دختر می رقصند گاه فوج (لشگر) سرباز می شدند، گاه شکل دیگر عجب آن است که این همه دختر به فاصله پنج دقیقه لباس می پوشند و می کَنند به این مفصلی و حاضر می شدند. اینها هیچ چیز نیست مگر داشتن سواد که هر کس بتواند بخواند نمره خود را فورا بالای لباسش حاضر شود. اوضاع تماشاخانه دیدنی است نه نوشتنی. باید دید و رشک برد.

 

 

دیروز وقت مغرب در پارک عمومی گردش می نمودم. پیره زنی شصت ساله دچارم شد که همراه یکدیگر قدم می زدیم و صحبت می داشتیم. بعضی دخترهای جوان که مرا همراه او می دیدند ملتفت می شدند که من غریب هستم و لبخند می زدند. هر قدر کج و معوج راه می رفتم. همراه من بود و حرف می زد و متصل می گفت که من از چشم کبود خوشم نمی آید چشم سیاه دوست دارم. بلاخره ساعتم را از جیبم بیرون آورده گفتم جایی موعود (دعوت) هستم، وقت می گذرد، خداحافظ و از باغ بیرون شدم. رفتم تماشاخانه پالس؛ بعد از خواندن و رقصیدن خانم ها سه چهار نفر آمدند به نوعی روی چوب و طناب جست و خیز می کردند که از میمون خیلی چالاکتر. چنانچه چوب را به هوا می اندازیم و می گیریم اینها یکدیگر را به بطرف همدیگر می انداختند. قوه مقناطیه (مغناطیس) دارند که هر نقطه از بدن یکدیگر می رسند فورا جذب می نمایند و به زمین نمی افتادند. فقره دیگر دوازه سگ که بزرگترش به قد الاغ و کوچکترش بقد و اندازه بچه گربه نوعی حرکت می کردند و فرمان می بردند که خیلی از انسان بهتر.

 

فقره دیگر به قوه برقیه آلاتی را اختراع کرده اند که هر چیز به همان حرکت حالات اصلی می نماید مثلا آبشار آمریکا را به عینه نشان می دهد. فوج سرباز را با حالت حرکت و مشق قطار راه آهن را در حالت حرکت به همان سرعت تمام می نماید و این فقره از اختراع آمریکایی ها است.(سینماتوگراف)

 

باری یک ساعت به نیمه شب مانده تمام تماشاخانه ها تمام می شوند مردم در خیابان های روشن (دارای لامپ) گردش می کنند. زن ها هم راه می روند و لبخند می زنند و یار پیدا می کنند. هر کس دست دختری را گرفته راه می روند و صحبت می کنند و به خانه می روند.

من هم یکی را پیدا کردم، گفتم میل دارید با هم مشروبی بخوریم گفت بلی. داخل قهوه خانه شدیم، چیزی خوردیم، صحبتی کردیم، بخوری دادیم (شاید منظور سیگار کشیدن باشد)، بیرون آمدیم. گفت برویم منزل بخوابیم، گفتم برویم. صحبت کنان می رفتیم، نزدیک خانه اش که رسیدیم من گفتم کیف پولم را داخل مهمان خانه جا گذارده ام، خداحافظ. این ها زن ها خیلی خوش لباسند و اکثر آنها خانه دارند که مرد را به خانه خودشان می برند و کمتر از پنج تومان قبول نمی کنند.

 

 پی نوشت:
۱. توضیحات داخل پرانتز از ایران مامن است.
۲. در سرتاسر متن این سلسله مطالب سعی شده حدالامکان شیوه نگارش ابراهیم خان صحاف باشی تغییری داده نشود. برای همین شیوه های نگارش نامعمول نیز در متن مشاهده می شود.

 

بخش سوم:

نظم در زراعت و دوری اروپاییان از جواب بیخود دادن

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات