تاریخ انتشار : جمعه 25 تیر 1400 - 11:31
کد خبر : 9209

ساده‌ی ناممکن

ساده‌ی ناممکن

از نگاه مکتب اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم)، شناخت وجودِ یک موجود مانند انسان، آسان نیست.   معرفتِ (شناخت) نسبت به «وجود» به مثابه‌ی مظروف و «موجود» به عنوان یک ظرف، ساده‌ی ناممکن (سهلِ مُمتنع) است. سال‌ها اگر با یک حاکم، مسوول، مدیر، همکار یا دوست، صحبت و همنشینی داشته باشی و حتا او را باور کرده

از نگاه مکتب اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم)، شناخت وجودِ یک موجود مانند انسان، آسان نیست.

 

معرفتِ (شناخت) نسبت به «وجود» به مثابه‌ی مظروف و «موجود» به عنوان یک ظرف، ساده‌ی ناممکن (سهلِ مُمتنع) است. سال‌ها اگر با یک حاکم، مسوول، مدیر، همکار یا دوست، صحبت و همنشینی داشته باشی و حتا او را باور کرده باشی، در دگرگونی احوال، زمانی می‌رسد و متوجه می‌شوی که نسبت به وجود یا کُنه و ذات او، معرفت یا شناخت کسب نکرده‌ای.

 

انسان؛ موجود رذل ِ مسکین و مرموزی است که دست نیافتنی بوده و شناخت کامل او ممکن نیست. با این همه، دریافته‌ام که معرفت نسبت به انسان از باور و ایمان به او بالاتر است. این را در مورد خداوند هم می‌توان گفت. دریافته‌ام که معرفت نسبت به خدا از ایمان به او برتر است.

 

شاید یکی از موانع معرفت و شناختن آدم‌ها، تعویض رنگ و نقش و پشت کردن آنان به نور و سر در چاه بُردن و پناه گرفتن در تاریکی باشد.

 

به تعبیر مولانا جلال الدین بلخی

« این جهان پُرآفتاب و نورِ ماه / او بهشته {واگذاشته}، سر فروبرده به چاه

که : اگر حق است پس کو روشنی؟ / سر ز چاه بردار و بنگر ای دَنی!

جمله عالَم ، شرق و غرب، آن نور یافت / تا تو در چاهی نخواهد بر تو تافت»

 

۲۵ تیر ۱۴۰۰

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات