دکتر کوثر شیخ نجدی
«زنان افسونگر»، «کودکان دعوایی» و سایر محصولات طرحوارهای
اگر در یک شب تاریک رهگذری جلو شما را بگیرد و از شما بخواهد کیف پولتان را به او بدهید؛ احتمالا به سرعت متوجه میشوید او یک دزد است و قصد ندارد عکسهای خانوادگیتان را ببیند. اما چطور میفهمید؟ در واقع با ساختارهای ذهنی که در حافظهتان شکل گرفتهاند، ناشی از دانستهها و تجربههای مختلف، بدون زحمت میتوانید به نتیجهگیری و واکنش برسید.
به این ساختارهایذهنی «طرحواره» میگویند که به ما کمک میکنند بتوانیم بدون صرف انرژی فکری زیاد در مورد مسائل پیرامون تصمیمگیری کنیم. در واقع آنها هدایتکنندههای خودکار ذهن ما هستند که به کمک حافظه و اطلاعات قبلی به کمک ذهن ما میآیند تا لازم نباشد برای تفسیر موقعیتهای جدید، زمان و انرژی فکری زیادی صرف کنیم.
وقتی وارد کلاس دانشگاه میشویم خیلی سریع محیط را ارزیابی میکنیم و میفهمیم کسی که مسنتر است و کنار تریبون ایستاده، استاد است و لازم نیست در اینباره تحقیق کنیم. اگر فاقد این نوع «تفکر خودکار» بودیم، زندگی طاقتفرسا و ناممکن میشد و چون نمیتوانستیم افراد و موقعیتها را به سرعت طبقهبندی کنیم، بقاءمان به خطر میافتاد.
اما چرا افراد به شکل متفاوتی نسبت به یک مساله واکنش نشان میدهند؟ چون طرحوارهها در افراد مختلف، بسته به شرایط خانوادگی و اجتماعی و فرهنگی به طرز متفاوتی شکل میگیرند. به عنوان مثال:
_در خانوادهی «الف» همیشه جر و بحث به کتککاری ختم شده، پس طرحواره کودک «الف» این است: «هر بحثی لزوما قرار است به دعوا و درگیری بیانجامد.»
_اما در خانواده «ب» بحثها به سمت گفتگو و تفاهم پیش میرفتهاند. پس طرحواره کودک «ب» این است: « میتوانیم حرفمان را درکمال آرامش و احترام بزنیم و قرار نیست اتفاق بدی بیافتد. مشکلات را حل میکنیم و حتی صمیمیتر هم میشویم.»
قاعدتا این دو فرد در مواجهه با تعاملات زندگی آینده، دو طرحواره متفاوت داشته و سبک زندگی و روابطشان متفاوت پیش خواهد رفت.
حالا تصور کنید کسی به دلایل فرهنگی و اجتماعی طرحوارهاش این است: «زنان افسونگر هستند. جسم و وجود زن عامل گناه و فساد و تباهی است. مو و لباس زن برای تمام مردانی که او را میبینند محرک است. اگر زنان کنترل نشوند جامعه تباه میشود. زنان قادر به مدیریت خود نیستند و نیازمند صاحب، ولی و تصمیمگیرندهاند.» این طرحواره میتواند از راههای مختلف سیاسی یا فرهنگی در یک جامعه تبلیغ، القاء و توصیه شود و افراد را وادار کند در مواجهه با این طرحواره احساس ترس و خطر کنند و دست به کاری بزنند تا مجددا امنیت روانی خود را به دست بیاورند یا لااقل حس کنند کاری کردهاند.
در حالی که طرحواره مقابل ممکن است اینگونه باشد: «زنان گونهی دیگر انسان هستند و خداوند انسان را مختار و آزاد آفریده. آنها هم صاحب قدرت اندیشه، فکر و توان عمل هستند. مانند سایر انسانها حقوق و وظایفی دارند که در تعاملات اجتماعی میتوانند خود حد و مرزی برای حق و تکلیفشان مشخص کنند. زن نیز انسانی است که نیازها و خواص خود را دارد.»
دنیا مملو از اطلاعات و اتفاقات مبهمی است که لازم است توسط بشر تفسیر شوند. اما چالش اینجاست که تفسیر از جنس طرحوارهها همیشه سطحی، سریع و ناخودآگاه است. پس این نوع از تفکر نمیتواند درتصمیمگیریهای مهم زندگی که سرنوشت خودمان یا دیگران را تعیین میکنند استفاده شود. و نیازمند نوع دیگری از تفکر هستیم که به آن «تفکر کنترل شده» میگویند. نوعی از تفکر که نیازمند صرف انرژی، تحلیل موقعیت و کسب دانش و نگرش وسیع نسبت به مساله است. تصور کنید کودک مثال «الف» بخواهد یاد بگیرد بدون کتک کاری با کودک مثال «ب» گفتگو کند. قاعدتا کار آسانی نیست و نیاز به تلاش زیادی دارد و همیشه این احتمال وجود دارد که در میانهی راه طرحوارهها و امیال و افکار ناخودآگاه برگردند و خودشان را در شمایل تفکر به رابطه تحمیل کنند.
* نوشتارهای ستون مداد مشکی صرفا دربردارنده نظرات نویسنده است و به واسطه تنوع آرا و دیدگاهها انتشار مییابد
برچسب ها :ایران مامن ، تفکر خودکار ، تفکر کنترل شده ، زنان ، سبک زندگی ، طرحواره ، فلسفه و اندیشه ، کوثر شیخ نجدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0