تاریخ انتشار : چهارشنبه 16 آذر 1401 - 13:47
کد خبر : 16618

دکتر حسن سلامی پژوهشگر

پویه ی انسان 

پویه ی انسان 

امروز شانزدهم آذر با یک دانشجوی دکتری اندیشه ی سیاسی و مُنتقد مدنی وضع موجود گفت وگو کردم و روز دانشجو را به او تبریک گفتم.   گفت: چگونه می‌توان روز دانشجو را تبریک گفت در حالی که ده‌ها دانشجوی دختر و پسر، ده‌ها کودک و نوجوان از جمله باوان دختر فرشته احمدی، کیان پیرفلک

امروز شانزدهم آذر با یک دانشجوی دکتری اندیشه ی سیاسی و مُنتقد مدنی وضع موجود گفت وگو کردم و روز دانشجو را به او تبریک گفتم.

 

گفت: چگونه می‌توان روز دانشجو را تبریک گفت در حالی که ده‌ها دانشجوی دختر و پسر، ده‌ها کودک و نوجوان از جمله باوان دختر فرشته احمدی، کیان پیرفلک و آرتین سرایداران و ده‌ها کُرد و بلوچ و گیلک از جمله مهسا امینی، خدا نور لُجّه ای و مهران سماک کشته یا داغدار شدند و صدها دانشجو در زندان و بازداشتگاه یا درگیر دادگاه و دادسرا و کمیته‌های انضباطی هستند؟ فقط می‌توانم بگویم اسیر یاد و خاطره ی کشته شدگان و دردمند اضطراب و غم های اسیران هستم.

 

 

پرسیدم: به عنوان یک دانشجو، اکنون نظر و نگاهت به رفتار کسانی که رودرروی هموطنان، شهروندان و هم کلاسی‌هایت ظرف ۲ ماه و بیست روز گذشته قرار گرفتند، چگونه است؟

 

جواب داد: آن ها، خود می کُشند و خود تعزیه می گیرند! با این همه، باد در قفس می کنند و با الک آب را حمل می کنند! تاریخ نمی خوانند، تاریخ این ایام را هرکس که خواهد خواند، جز این سخن از ما نخواهد راند: مردان سر در گم، بر توسن اندیشه هاشان لنگ/ فرسنگ در فرسنگ جز سوی تُرکستان نمی رانند/ تاریخ پیش از خویش را باری نمی خوانند!

 

 

پرسیدم: نمی ترسی؟

 

گفت: چه گوارا را می شناسی؟

 

گفتم: بله

 

گفت: او می گوید پرنده ای که از مترسک بترسد از گرسنگی خواهد مُرد.

 

دوباره سوال کردم چرا نمی ترسی؟ گفت: خدا هست و شناخته ام او را.

 

گفتم: چگونه؟

 

 

گفت: درود خدا بر علی بن ابی طالب که در قالب حکمت هایش فرمود خدا را از سست شدن اراده هاى قوى حاکمان، درهم شکسته شدن تصمیم های آن ها و گشوده شدن گره هاى دشوارمردم، شناختم. او همچنین در خطبه ی ۵۱ نهج البلاغه می گوید الحیات فی موتکم قاهرین و الموت فی حیاتکم مقهورین/ زندگی در این است که بمیرید اما پیروز/ مرگ در این است که بمانید و زیر دست .

 

گفتم: در نهایت، شما به دنبال چه هستید؟

 

گفت: آزادی؛ چنان که ابر گره خورده با گریستن اش/ چنان که گُل همه عمرش مُسخّر شادی است/ چنان که هستیِ ِ آتش، اسیر سوختن است/ تمام پویه ی انسان به سوی آزادی است.

 

پویه = رفتار، دویدن

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات