تاریخ انتشار : شنبه 9 اردیبهشت 1402 - 11:06
کد خبر : 18053

روانشناسی امثال دبیر

روانشناسی امثال دبیر
از نظر خودشیفته‌ی قلدرمآب، آدم‌ها دو دسته‌اند، برنده یا بازنده. پس اگر نتواند این بازی را ببرد بازنده است. آنها قادر به تعاملات انسانی همدلانه با دیگران نیستند. او با انتقال حس بازنده بودن به دیگران(فرافکنی) از شرّ خودِ بازنده‌اش خلاص می‌شود.

«علیرضا دبیر» دارنده مدال طلای المپیک بلافاصله بعد از پیروزی در مسابقه فینال سیدنی از رئیس‌جمهور وقت «سیدمحمد خاتمی» مطالبه مدرک دکترا کرد؛ حرف‌هایی که دوز «فرصت‌طلبی» آن در هیاهوی قهرمانی و نفس‌نفس‌زدن‌های دبیر به چشم خیلی‌ها نیامد. سال‌ها بعد کل‌کل‌های دبیر با معاون وزیر ورزش به چشم هزاران نفر آمد تا بگویند رئیس فدراسیون کشتی پشتش حسابی گرم است که چنین بی‌پروا از معاون وزیر گرفته تا «حسن یزدانی» قهرمان محبوب کشتی را می‌نوازد.

 

 

به گزارش ایران مامن، دبیر چند روز بعد از حرف‌های جنجالی‌اش که گفته آن قدر «علیه من بنویسند تا بمیرند» و نماز خواندنش در  در مراسم دیدار روسای فدراسیون‌ها با وزیر ورزش، با اخراج و توهین به خبرنگار مازندرانی خبرساز شد؛ حرکتی که «ایمان شمسایی» مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد آن را «تفرعن» خواند و ضمن انتقاد از بی‌سامانی سازوکار صنفی خبرنگاران برای جلوگیری و مقابله با رفتارهایی از این دست نوشت: رفتار دبیر وقتی بیشتر زیر سوال می رود که از مرام پهلوانی و نماز اول وقت دم بزند و صدایش را پشت بلندگو بلندتر کند و حراست را صدا بزند. افکار عمومی درباره این رفتارها قضاوت خواهد کرد.

 

 

پس از آن بود که انجمن روزنامه‌نگاران استان تهران به خبرنگاران توصیه کرد دبیر را تحریم کنند و خانه مطبوعات استان مازندران هم خواست تا رئیس فدراسیون کشتی عذرخواهی کند.

 

رسانه‌ها هم در این باره مطالب گوناگونی را منتشر ساخته‌اند اما از زاویه‌ای متفاوت، «کوثر شیخ نجدی» کارشناس مسائل آموزشی در یادداشتی چنین نوشته است: خبرنگار از علیرضا دبیر فقط یک سوال ساده پرسید.

_مسخره می‌کنی؟

می‌شد براحتی سوال را نشنیده گرفت و پاسخ نداد یا خیلی راحت گفت: نه برادر جدی می‌گویم و گفتگو را ادامه داد اما:

 

 

وقتی فردی خودپنداره‌ی ضعیفی داشته باشد، این جمله را یک حمله به شخصیت خود محاسبه می‌کند و درصدد کوبنده‌ترین پاسخ برمی‌آید. اینگونه افراد که به لحاظ روانی جزو دسته‌ی خودشیفته‌های قلدرمآب شناخته می‌شوند، در درون پر از احساس نقص و شرم و تزلزل هستند. آنها در ناخودآگاه معتقدند، لیاقت صندلی‌ای که اشغال کرده‌اند را ندارند و  می‌هراسند مبادا دیگران هم به این موضوع پی ببرند. پس از در قلدری وارد می‌شوند. او می‌کوشد به قربانی‌اش بگوید من حقیر نیستم، تو حقیری! من درمانده نمی‌شوم، تو را درمانده می‌کنم!

 

پس صدایش را بالا می‌برد و چون از بالا رفتن صدایش و برهم خوردن جلسه ترسیده، صدایش را بالاتر می‌برد. او تمام توانش را به کار می‌برد که حرفش را به کرسی بنشاند.

 

شروع به یارگیری از درون جمع می‌کند. می‌گوید: «باید از جمع عذر خواهی کنی» و تلاش می‌کند عده‌ای را با خود همراه کند تا قربانی فرصت تکان خوردن نیابد.( البته قربانی را محک می‌زند و می‌فهمد از پس او بر‌می‌آید.)

 

در ادامه، دست به دامان حراست می‌شود. او در حال تجربه‌ی هراسی عظیم است: «مبادا نتوانم او را بیرون کنم»، در این صورت همه می‌بینند من حقیرم. پس تاکید می‌کند «رئیس جلسه» است‌. که به طور ضمنی یعنی عاجزانه التماس می‌کند در رفتار نامتمدنانه‌اش او را همراهی کنند. هرچند بیانش همچنان قلدرمآبانه است؛ «اگر بیرون نرود حرف نمی‌زنم»

 

از نظر خودشیفته‌ی قلدرمآب، آدم‌ها دو دسته‌اند، برنده یا بازنده. پس اگر نتواند این بازی را ببرد بازنده است. آنها قادر به تعاملات انسانی همدلانه با دیگران نیستند. او با انتقال حس بازنده بودن به دیگران(فرافکنی) از شرّ خودِ بازنده‌اش خلاص می‌شود.

 

به هر حال واضح است که چه کسی باید عذرخواهی کند. کسی که تمام افراد جمع را تهدید کرده و از کلمات تحقیر آمیز خطاب به دیگران استفاده کرده است. متاسفانه اینگونه افراد را می‌توانید در ساختارهایی که قدرت، توهم عدم محدودیت دارد زیاد ببینید. ساختارهایی که عطش بیمارگونه برای «بردن به هر قیمت» را دارند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات