تبخیر هنر و فروپاشی طبقه متوسط
در پی انتشار دفترچه انتخاب رشته کنکور از سوی سازمان سنجش آموزش کشور، داوطلبانی که برای آزمون عملی رشتههای هنر شرکت کرده بودند، با حذف دو رشته «مجسمه سازی» و «سینما» دانشگاه هنر در دفترچه مواجه شدند که این اتفاق موجب نگرانی متقاضیان این دو رشته پرمخاطب گروه آزمایشی هنر شد.
در این پیوند، معاون آموزشی دانشگاه هنر با تاکید بر اشتباه بودن حذف دو رشته یادشده از دفترچه انتخاب رشته داوطلبان، گفت: این اشتباه سیستمی از سوی سازمان سنجش اتفاق افتاده است به زودی در اصلاحیه دفترچه رفع خواهد شد.
با این حال باید گفت حذف رشتههای هنری با توجه به برخی روندهای مشهود در جامعه سیاسی از دریچه نگاهی بسیاری، شوکهکننده نیست.
در جنگ، در افول اقتصادی، در فقر و در دیکتاتوریهای عقیده، همیشه اولین جایی که آسیب میبیند هنر است و اولین چیزهایی که از سبد مردم حذف خواهند شد، کتاب و سینما و تئاتر و تفکر هستند؛ دقیقا بخشهایی از دستاوردهای بشری که بالای هرم مازلو قرار دارند، بتدریج عواملی لوکس و غیرضروری به نظر خواهند رسید. محصولاتِ محرک اندیشه که مشتریانش عموما از طبقهی متوسط جامعه هستند.
طبق منحنی نرمال و در یک جامعهی عادی، حدود هفتاد درصد افراد جامعه در طبقه متوسط قرار میگیرند. طبقهای که میتواند چالشهای فقر را در کنار زیست لاکچری ثروتمندان ببیند، تحمل کند و در موردش بیاندیشد؛ طبقهای که همیشه با مطالبهگریاش نجات دهندهی جوامع بوده است. طبقهای که نه آنقدر ثروتمند است که در لذت غرق شود و نه آنقدر فقیر که فاقد ایده و اندیشه. طبقهای که مشتری عمدهی محصولات فرهنگی است و برای تسکین چالشهای انسانیاش مدام به کتاب، موسیقی، نقاشی و تئاتر پناه میبرد. طبقهای که حالا -طی فرآیندی که میدانیم- دارد برای غرق نشدن، برای سقوط نکردن به دره فقر دست و پا میزند. برای فقط آبرومند ماندن.
طبقهی سابقا متوسط، حالا باید از ادکلن یا لباسی که از او ظاهر مرتب و محترمی میساخت بگذرد و بگذارد روی پول پیش خانه؛ یا اصلا جمع کند و از شهر و دیارش برود. حالا باید از تفریح و سفری که گهگاه رخ میداد تا بتواند زیر چرخدندههای سیاست دوام بیاورد، بگذرد و بگذارد روی شهریهی مدرسه، روی هزینهی کلاس زبان، روی هزینهی باشگاه؛ یا اصلا باشگاه نرود، دندانپزشکی نرود؛ روان فرسودهاش را پیش روانشناس نبرد؛ اصلا مچاله شود توی خودش؛ یا فقط بیاید توی فضای مجازی و روان خرد شدهاش را در زیر و بم وقایع و تصمیمات غلط اندر غلط بهت آور غرق کند. مگر برای روزنامه و مجله، برای ادبیات، شعر و سینمای فاخر زمان، پول و انرژی روانی مانده است؟ مگر برای خواندن و نوشتن انگیزهای مانده است؟
نمیدانم این کدام طرز فکر یا آیینی است که حذف هنر، خشک شدن دریاچهها، سقوط بورس و ارزش پول ملی، عدم اعتبار بینالمللی، مدارس فرسودهی درآستانهی فروپاشی، فقر و تنفروشی و فرار را براحتی تاب میآورد، و تمام عذابش شده موی زنان. نمیدانم این کابوس تا کجا ادامه خواهد داشت. کاش خدا بیاید تکانم بدهد و بگوید بیدار شو، همهاش یک شوخی بود. ایران تو آباد است، ایرانِ ما.
برچسب ها :ایران مامن ، جامعه ، سیاست ، طبقه متوسط ، فرهنگ ، کوثر شیخ نجدی ، هنر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0