تاریخ انتشار : جمعه 13 فروردین 1400 - 22:56
کد خبر : 6905

حضور اشتباهی در قحبه خانه به جای تماشاخانه

حضور اشتباهی در قحبه خانه به جای تماشاخانه

قطار حرکت نمود و به خاک جرمنی (ژرمنی) وارد شدیم. این جا از هر آدمی دو مارک یعنی چهار قران می گیرند. در حقیقت باج است. دو طرف درخت کاشته اند. خیلی باصفا است و هوایش هم خنک تر است. برلین شهر خوشگل و پراشجار (درخت) است. سگ ها را به کالسکه بسته اند. بار

قطار حرکت نمود و به خاک جرمنی (ژرمنی) وارد شدیم. این جا از هر آدمی دو مارک یعنی چهار قران می گیرند. در حقیقت باج است. دو طرف درخت کاشته اند. خیلی باصفا است و هوایش هم خنک تر است.

برلین شهر خوشگل و پراشجار (درخت) است. سگ ها را به کالسکه بسته اند. بار می برند. در یک مهمانخانه منزل نمودم که هر یک از اطاق های پست که در طبقه چهارم است را شبی یک تومان کرایه نمودم. خیابان های این شهر خیلی نرم و صاف و بیصداست. مردم تا نصف شب در خیابان ها می گردند. بعضی زن های پیر بدگل که خودشان را ساخته پی مشتری احمقی میگردند که مست و غریب باشد.

 

باری شب را به خیال تماشا حرکت می کردم. دیدم شخصی صفحه کاغذ چاپ شده به دستم داد. به زبان آلمانی چیزی گفت و به دست اشاره به خانه ای نمود. چون روی ورقه صورت زنی بود که می رقصد گمان نمودم مجلس رقص است و داخل شدم. دیدم فورا پنج شش زن بدگل دور مرا گرفتند و گیلاس مشروبی تعارف من کردند. من هم گرفته و خوردم. بعد معلوم شد اینجا تماشاخانه نیست قحبه خانه است. سه مارک روی میز گذاشته برخاستم و عذرخواستم که امشب نمیتوانم فردا شب می آیم. دیدم نمی گذارند بیرون بروم. به زبان خودشان چیزی به مرد که جا… گفتند. مرد از پنجره نگاه در کوچه نموده نزدیک من آمد و گفت باید ده مارک بدهی و بروی و بطور تغیر ( عصبانیت) می گفت ده مارک ده مارک بدهی و دستش را به طرف سر من بلند کرد که شاید من ترسیده یا ملاحظه آبرو کرده بدهم. من هم فورا فریاد کردم پلیس پلیس. مرد که دستپاچه شده بود التماس می کرد که ساکت باش و هراسان شد. چون من بیگناه بودم بلندبلند متغیرانه حرف می زدم. لهذا درب را باز نموده بیرون رفتم.

 

این وحشیگری را از اینها دیده بخیال تلافی افتادم. مثلا یک زنی را دیدم اشاره می کردم می امد می پرسیدم چند می خواهید. کیف لیره را نشان می دادم. با انگشت نشان می داد دودانه از اینها. می گفتم می دهم. می پرسیدم شامپین داری در منزل می گفت بلی. در بین راه خیلی چیزها خواهش می کردم آنچه من می گفتم نزد خودش خیال می کرد امشب این لیره ها از آنِ من خواهد بود. شاید از پول های موهوم من فردا همه چیز خیالی می خرید. همین که درب خانه اش می رسید دست می کرد کلید خانه اش را جیبش بیرون بیاورد من راه افتاده می رفتم. آن چه سوت می کرد من تندتر می شدم. خیلی دماغش می سوخت و شاید تا صبح هزار فکر می کرد. قریب دو ساعت وقتش را با من تلف نموده بود شاید هم به سبب تنگی وقت دیگری هم گیرش نیاید. دو نفر را من به این نوع از سرباز کردم. چون نزدیک صبح بود به منزل مراجعت کردم.

 

 

به نوعی حریصند در اخذ پول که به جماع حریص نیستند و جماع چماقی یعنی …
به نوعی سخت مطالبه پول می کنند که ابدا حالتی برای شخص باقی نمی ماند. بعینه مثل دزدی است که در بیابان به شخص برخورد.

 

باری در اول شب با یکی از دوستان ایرانی که آن هم زبان بلد نبود خیال کردیم برویم تماشاخانه. به کالسکه چی گفتیم برو به تماشاخانه. ما را برد در یک جایی پیاده شده و داخل شدیم. تحقیق قیمت نمودیم معلوم شد برای دو بلیت سه تومان باید داد. من دادم وقتی که خواستیم داخل شویم چتر ما را از دستمان گرفتند که نگاهدارند.

داخل مجلس شدیم دیدیم جمع زیادی نشسته اند و همگی گوش زد محض شده اند و یک زن لاغری که لباس قرمز پوشیده به زبان جرمنی آواز می خواند. بسمع من بعینه شبیه بود بصدای پیره زن های اکراد که دنبال جنازه گریه کنان فریاد می کنند. بعد از چند دقیقه بیرون آمدم به اشاره پرسیدم اینجا تماشای دیگری هم هست یا همین صوت است. گفتند خیر همین است. فورا بیرون می آیم و مطالبه چتر و پالتو می کنم.

مستحفظ مطالبه پول می کند دست در جیب کرده ده شاهی درآورم دو هزاری (قران) بیرون آمد. خجالت کشیده برگرداندم. سه تومان و دو قران داده و اوقاتم مثل سگ تلخ شد که پول دادم و نفهمیدم. مشت در… دوهزاری آخری بود که برای چتر داده شد. عمل ندانستن زبان کار بسیار مشکلی است برای مسافرت زبان انگلیسی و فرانسه لازم است وگرنه کارزار است. چون فرانسه نمی دانم زیاد تلخ می گذرد. مثل من آدمی که بیست سال است به دریاها و خشکی ها می دوم و همه نوع مردمان دیده ام و همه قسم تجارب حاصل کرده ام عاجزم پس وای به حال آن بیچاره که از پهلوی عمه جانش خارج شده به مسافرت فرنگ اعزام می شود.

 

… : کلمات رکیکی که در متن اصلی به کار رفته است

 

بخش اول:

فرنگیان مثل سباع غذا می خورند

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات