دکتر ممنون از این مطلب. صدای رسای حق التدریسیها هستید. ناصر از شادگان
کوثر شیخ نجدی
آموزش و پرورش، تحکم به جای تحول
«سعید رضا عاملی» دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره استخدام معلمین فرمودهاند: «معلمان حقالتدریس باید از محل زندگی جذب شوند و برای محل جذب به کار گرفته شوند و اگر یک نفر از استان تهران برای سیستان و بلوچستان اقدام کرد باید در آنجا بماند و در عین حال نیرو باید بومی باشد و تا
«سعید رضا عاملی» دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره استخدام معلمین فرمودهاند: «معلمان حقالتدریس باید از محل زندگی جذب شوند و برای محل جذب به کار گرفته شوند و اگر یک نفر از استان تهران برای سیستان و بلوچستان اقدام کرد باید در آنجا بماند و در عین حال نیرو باید بومی باشد و تا پایان خدمت در همان استان ادامه خدمت دهد.»
نکته اول اینکه بسیاری از مناطق مد نظر آموزش و پرورش، فاقد افراد تحصیلکرده و معلمین دارای صلاحیت تدریس هستند. لذا مساله معلم بومی آنهم در رشتههای تخصصی منتفی است و حتی اگر معلمی بومی یک منطقه محروم باشد چه بسا پس از مدتی بخواهد که از امکانات و رفاه موجود در مناطق توسعه یافتهتر بهرهمند گردد. آیا میتوان این حق را به اجبار از او و خانوادهاش گرفت؟
فقر و فلاکت و دوری از امکانات و توسعهیافتگی انتخاب هیچکس نیست. کدامیک از وزرا و یا حتی وکلایی که از بطن شهرستانها به مجلس راه یافتهاند پس از پایان خدمت به حوزه خود بازگشتهاند؟ آیا غیر از این است که اکثریت قریب به اتفاق آنها در پایتخت سکنی میگزینند و بهترین امکانات رفاهی را برای خانواده خود انتخاب میکنند؟ کدامیک مایلند داوطلبانه خانوادهشان را به منطقهای محروم از فرهنگسرا، پارک، بیمارستان مجهز و حتی آب آشامیدنی سالم منتقل کنند؟ اگر این نوع نگرش مبتنی بر سو استفاده از نیروی متقاضی کار نیست، چیست؟ ادامهی همان نگرش مدیریتی درخشانی که میگوید هر کس با این حقوق نمیتواند کار کند برود. چون میداند به دلیل ضعف حکومت در اشتغالزایی، عدهی بیشماری متقاضی استخدام وجود دارد.
در این نگرش اساسا روح معلم و استعداد و علاقهمندی او هیچ اهمیتی ندارد. بلکه کارکنان را به مثابه کالبدی میپندارند که حضور فیزیکی او در کلاس درس کفایت میکند. فرقی نمیکند چه کسی سر کلاس میرود مهم این است که دستمزد کمتری بگیرد و به دلیل نیازمندی، شرایط بد شغلی را قبول کند. با چنین نگرشی آیا هنوز مدعی تحول درآموزش و پرورش هستید؟
توسعه نامتقارن سبب شده است انسانها برای دستیابی به امکانات بیشتر و ارتقا کیفیت زندگی حتی ترک وطن کنند. ما با نسلی مواجهیم که وطن را سکوی پرش خود فرض میکند نه مکانی که بتوان جان فدایش کرد و نه حتی جایی برای ماندن و رشد یافتن.
حال چگونه توقع دارید معلم استخدامی شما، به انواع روشها و حربهها و پارتیها و پروندهها برای گرفتن انتقالی و رفتن به شهرهای مرکزیتر متوسل نشود؟ راه پیشرفت و توسعهی مناطق محروم این نیست که یک قشر ملزم و مجبور به اقدام جهادی شده و سایرین در سایه بنشینند و لذت ببرند.
اگر میخواهید معلمینِ فرهیخته و کارآمد با عشق و انگیزه به مناطق کم بهرهتر رفته و خدمت کنند باید اولا در جهت #توسعه همهجانبه این مناطق اهتمام جدی به عمل آید و ثانیا برای این کارکنان فداکار #امکانات و خدمات ویژهای در نظر گرفته شود. مزایا و امکاناتی که وزارتخانههایی نظیر نفت یا بهداشت جهت ارضا کارکنان خویش در مناطق محرومتر قائل میگردد. در غیر این صورت شما در حال سو استفاده از نیروی کار و تحت فشار گذاردن وی هستید و نمیتوانید متوقع باشید این نیروی تحت فشار و ستم، این نیروی مجبور و محصور، کارش را با دل و جان ادامه دهد و اهداف آموزشی در آن مناطق به درستی تحقق یابد.
بیایید از منظر سازمانی بنگریم؛ آیا کارکنانی که هیچگونه حق انتخاب و اختیاری از خود ندارند، به سازمان خود وفادار خواهند ماند؟ مطالعهی سادهترین اصول مدیریت این مساله را نفی میکند. این معلمین چه تفاوتی با تبعیدیها و انسانهای در حصار خواهند داشت و چگونه انسانی که آزادی خود را به نانی فروخته است، اساسا صلاحیت معلمی فرزندان ایران زمین را دارد؟
* نوشتارهای ستون مداد مشکی صرفا دربردارنده نظرات نویسنده است و به واسطه تنوع آرا و دیدگاهها انتشار مییابد
برچسب ها :آموزش و پرورش ، ایران مامن ، حق التدریس ، معلم ، مناطق محروم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1