تاریخ انتشار : سه شنبه 27 اردیبهشت 1401 - 23:55
کد خبر : 13687

نتیجه قطعی تهی‌مغزی یک ملت خیالی

نتیجه قطعی تهی‌مغزی یک ملت خیالی

یکی از متاثر‌کننده‌ترین صحنه‌های سریال «گیم ‌آف ترونز» سوختن «کینگز لندینگ» و تمام ساکنین آن در آتش اژدهای تاگرین است؛ مردمی که تسلیم شده‌اند اما مفری ندارند. زن و مرد و کودک، پیر یا جوان، گناهکار یا بی‌گناه، سرباز یا گدا، همه می‌سوزند و خاکستر می‌شوند. مردمانی که سال ها تحت حاکمیت پادشاهان مختلف زندگی

یکی از متاثر‌کننده‌ترین صحنه‌های سریال «گیم ‌آف ترونز» سوختن «کینگز لندینگ» و تمام ساکنین آن در آتش اژدهای تاگرین است؛ مردمی که تسلیم شده‌اند اما مفری ندارند. زن و مرد و کودک، پیر یا جوان، گناهکار یا بی‌گناه، سرباز یا گدا، همه می‌سوزند و خاکستر می‌شوند. مردمانی که سال ها تحت حاکمیت پادشاهان مختلف زندگی رقت‌باری داشته‌اند و هرگز خوشبخت نبوده‌اند. هر پادشاهی در ابتدا با وعده‌ی صلح و عدالت و آرامش، شهر را تسخیر کرده و خیلی زود همه چیز را از یاد برده است. حاکمانی که فقط به فکر بقاء حاکمیت خویش بوده‌اند و دیوانه‌وار دوباره بساط جنایت‌ و بی‌عدالتی‌ را راه انداخته‌اند.

 

 

اخلاق مردم کینگز لندینگ نیز منفعلانه است. آنها مردمانی هستند که گَله‌وار با جریان رخدادها همراه می‌شوند. هرگز به طور خودانگیخته و آگاهانه دست به اقدام یا کنشی نمی‌زنند. فرزندانشان را به سربازی ملکه یا پادشاه می‌‌گمارند و شرافت را به طلا می فروشند. یا مست لذت‌اند یا غرق کثافت.

 

کینگز لندینگ شهری است که نخبگانش را یا می‌کُشد یا فراری می‌دهد. «تیریون لنیستر» به اعدام محکوم می‌شود درحالی که به تازگی شهر را با درایت و هوش خود نجات داده است. نخبه‌ها کوتوله‌اند، ناقص‌الخلقه‌اند و از هر طرف تحقیر می‌شوند. آنها وجود ننگینی دارند، شنیده‌ نمی‌شوند و هر کاری هم برای این مردم بکنند نمیتوانند محبوب باشند. ننگ وجودشان فقط با مرگ پاک می‌شود. در حالی‌که در جای دیگر فرصت خردورزی و احترام دارند و مسیر آینده‌‌ای بهتر را معین کنند.

 

 

حتی وطن پرست‌هایی مثل «لرد واریس» هم در این سرزمین کاری از پیش نمی‌برند. حاکمان برای موعظه‌ها و نصیحت‌هایشان گوشِ شنوایی ندارند و «کلمه» عاقبت سرشان را به باد می‌دهد. لذا به لشکر دشمنان می‌پیوندند و باز هم کسی ناراحت و نگران نمی‌شود.

 

این مردم به خون (آقازادگی) و خدای خودساخته‌ی نامرئی، بیشتر از نخبه های انسانی ملموس نیاز دارند. آنها به راحتی ایمان می‌آورند و به همان راحتی هم ایمان‌شان را فراموش می‌کنند. دین برای آنها بیش از آنکه روشی برای دستیابی به صلح و رستگاری باشد ابزار انتقام است. یک روز برای ملکه‌ها دُم تکان می‌دهند و روز دیگر در مراسم بی‌آبرویی و رسواییشان پای می‌کوبند.

 

رهبران دینی به آسانی جولان می‌دهند. نه به این دلیل که حرف ارزشمند و خردمندانه‌ای در چنته دارند، بلکه به این دلیل که مثل بردگان پابرهنه‌اند، فقرا را نوازش می‌کنند و کمر به تحقیر پادشاهان بسته‌اند. آنها تصمیم گیرنده می‌شوند نه به این دلیل که راهکار عادلانه‌‌ای برای  خوشبختی مردم دارند، نه! بلکه می‌خواهند  بدبختی را به مساوات بین مردم قسمت کنند.

 

آیا سوختن هزاران نفر از این مردم در آتش اژدهای دنریس تاگرین عادلانه بود؟ عادلانه نبود. وحشتناک بود، اما این نتیجه قطعی و حتمی انفعال و تهی مغزی یک ملت است. مردمی که هیچ کنش خردمندانه‌ای ندارند. مردمی که هر کس عربده‌ی عدالت و آزادی کشید بی‌چون و چرا دروازه‌های شهر را برایش باز می‌کنند، لاجرم قتل عام خواهند شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات