تاریخ انتشار : دوشنبه 23 آبان 1401 - 13:55
کد خبر : 16296

توتالیتاریسم، ایدئولوژی و ترور توده‌ها

توتالیتاریسم، ایدئولوژی و ترور توده‌ها

وقتی ناگهان خبر یک حمله‌ی انتحاری را می‌خوانیم (مانند آنچه دیروز در قلب استانبول اتفاق افتاد) یا از توحش در جنگ (وقایع هشت ماه گذشته شرق اروپا) می‌شنویم یا زمانی که انواع خشونت لجام گسیخته بشر علیه بشر را می‌بینیم و … متحیر می‌مانیم. چه چیزی ممکن است انسان‌ها را متقاعد به انجام چنین جنایاتی

وقتی ناگهان خبر یک حمله‌ی انتحاری را می‌خوانیم (مانند آنچه دیروز در قلب استانبول اتفاق افتاد) یا از توحش در جنگ (وقایع هشت ماه گذشته شرق اروپا) می‌شنویم یا زمانی که انواع خشونت لجام گسیخته بشر علیه بشر را می‌بینیم و … متحیر می‌مانیم. چه چیزی ممکن است انسان‌ها را متقاعد به انجام چنین جنایاتی کند؟

 

 

«هانا آرِنت» در کتاب «توتالیتاریسم» توضیح می‌دهد، آنچه آلمانیان را متقاعد به کشتن کودکان بی‌گناه، برپایی کوره‌های آدم‌سوزی و تولید جهنمی چون آشوویتس کرد، «ایدئولوژی» بود. درواقع مهمترین وجه تمایز  آلمان نازی و شوروی با سایر دیکتاتوری‌ها‌ ایدئولوژی است.

 

 

وظیفه‌ی ایدئولوژی بازتولید مفهوم خوب و بد به نحوی ا‌ست که در خدمت اندیشه‌ها و منافع حکومت دیکتاتوری قرار بگیرد.‌ ایدئولوژی مردم آلمان را متقاعد کرد یهودیان موجوداتی پست و رذل و مستحق مرگ‌اند و کشتن‌شان سبب رستگاری می‌شود.

 

دکتر «ویکتور فرانکل» از زندانیان آشویتس در کتابش «انسان در جستجوی معنا» توضیح می‌دهد  که چگونه زندانیان را از اسم، هویت و انسانیت خود خارج می‌کردند. مثل حیوان روی بدن آنها یک شماره داغ می‌زدند و تا جایی پیش می‌رفتند که شخص دریابد «هیچ نیست، جز یک توده‌ی گوشتی که پشت سیم‌های خاردار زندانی شده و زندگیش در پایین‌ترین سطح انسانی قرار دارد»؛ وضعیتی که در آن زندانی مرگ را بارها به زندگی ترجیح بدهد. چه کسانی قادرند این حد از وحشی‌گری را در کمال خونسردی روا بدارند؟

 

 

حکومت‌های توتالیتار با خلق یک ایدئولوژی و تبلیغ همه جانبه آن، قادرند لشکریانی بسازند که صرفا چرخ دنده‌های نظام ظلم باشند و قتل‌ها و جنایت‌ها را بدون اراده انجام دهند. در چنین سیستمی صرفا اجرای اوامر پیشوا مهم است چرا که افراد این جامعه تفکر-تحلیلی بسیار ضعیفی دارند.‌ آنها بیش از آنکه فکر و تحلیل کنند، ترجیح می‌دهند داستان‌های ساختگی‌ را که حکومت با تحریف تاریخ به خوردشان داده است باور کنند؛ داستان‌هایی شبیه اینکه «باید از حکومت نازی‌ تا  ظهور منجی محافظت کرد و آن را به دست منجی سپرد» یا «آریایی‌ها اربابان ابدی جهان و نژاد برتر هستند»  یا …

 

راهکار دیگر حکومت توتالیتار خلق یک دشمن ساختگی برای متحد کردن و البته ترساندن توده‌ها است. هانا آرنت توضیح می‌دهد؛ هیتلر حتی اگر آخرین یهودی دنیا را می‌کشت باید دشمن دیگری خلق می‌کرد تا به واسطه‌ی آن بتواند افراد را حول ایدئولوژی نازیسم متحد نگه دارد. ضمن اینکه چنین حکومت‌هایی هرگز برای اهدافشان دستور کار روشنی ارائه نمی‌دهند. مثلا چطور و با چه مکانیسمی قرار است یهودیان را از صفحه روزگار محو کنید؟ با چقدر جنایت و هزینه؟

 

در چنین نظام‌هایی به تدریج خشونت کننده و قربانی هر دو بی‌حس می‌شوند. خصائص انسانی، خودانگیختگی و آزادی اندیشه رنگ می‌بازد و در واقع اعضا توده برای خودشان و درک و لذت و منافع خودشان زندگی نمی‌کنند. بلکه فقط بلندگوی اراده‌ی توتالیتر هستند. لذا نمی‌شود با آنها  گفتگو کرد چرا که آنها نمی‌توانند اعمال خود را به شکل انتقادی ارزیابی کنند و همه چیز توسط ترازوی حکومت سنجیده می‌شود.

 

دکتر کوثر شیخ نجدی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مداد مشکی

کسب‌وکار
تبلیغات