کوثر شیخ نجدی
شهوت بلاگری برای ذائقه همهچیزخوار
این روزها همه میخواهند بلاگر شوند. بلاگر معلم، بلاگر رقاص، بلاگر پزشک، بلاگر کوهنورد، بلاگر ژلی با کارکرد هالووین، بلاگر روانکاو و غیره.
به گمانم دو نکته شهوت بلاگری را تحریک میکند؛ اول نوعی خودبیانگری نمایشی است که از بیسوادی، بلاهت و پوکی و پوچی برای فرد هویتی جعلی دست و پا میکند. به فردِ فاقد تشخصِ حقیقی، شهرتی میبخشد که بتواند در سایه این نمایش مبتذل ارتزاق کند.
دوم و عجیب اینکه جامعه خواهنده همین نمایش لودگی است و آن را به تماشا مینشیند. جامعه اصلا حواسش نیست که دارد از ابتذال برند میسازد؛ دارد با لایک و کامنتش به هیولای ابتذال خوراک میدهد، دارد با همین کار گفتمان ارزشمند را پس میزند. دارد ثروت و قدرت و بخشی از چرخه اقتصاد عمومی را دست همین دلقکهای فضای مجازی میدهد و اقتصاد ربط مهمی با فرهنگ دارد. حواسمان نیست اما زنی را که در حال میکاپ کردن جلوی چشم هزاران نفر، نصایح صد من یکغاز به خورد جامعه میدهد به جای روانشناس و روانپزشک نشاندهایم.
معلم بلاگرهایی که حریم خصوصی کلاس درس و کودکان از همه جا بیخبر را نقض میکنند تا کسب درآمد کنند جای معلمان و استادان فرهیختهای نشستهاند که میتوانند مسیر فکری جامعه را تغییر دهند. اما چرا که نه؟ درآمدی را که معادل دستمزد یک سال معلم شریف است، یک شبه به جیب میزنند.
بلایند دیتهای سخیف و مهوع با گسترش فرهنگ توقعات احمقانه، جای آموزش صحیح ارتباط پسر و دختر را گرفتهاند. این شوها موضوعاتی را مطرح میکنند که اتفاقا هیچ کجا آموزش داده نمیشود و مردم نسبت به آنها گرسنهاند. هیچ کس به جوانان حد و مرزها و اصول یک ارتباط پایدار و سالم را یاد نمیدهد. مدرسه در این زمینه فانتزی عمل میکند و اغلب خانوادهها یا خودشان هم بلد نیستند یا ترجیح میدهند سکوت کنند. پس در غیاب امر آموزش چهار نفر دلقک رو به دوربین مینشینند و تعیین میکنند اصول رابطه و توقعات مابین زن و مرد چه باید باشد.
در حالی که قشر نویسنده برای خلق یک اثر هنری سالها استخوان خرد میکند؛ یک مغز فندقی مجازی پیدا میشود تا داستان مضحک متعفن بیارزشی را در چند دقیقه به خورد هزاران نفر بدهد و پولش را به جیب بزند. چرا نزند؟ پوپولیسم در تار و پودمان رخنه کرده است.
همهمان همین را میخواهیم. بزرگ و کوچک. در غیاب محتوای فاخر و ادبیات ارزشمند، در پی سانسور و ارج ننهادن به داستانهای بزرگ، در بیتفاوتی به هنر و دانش اصیل، در از ریشه خشکاندن هرمنوتیک اجتماعی برخواسته از تفکر، به گمانتان چه چیزی جز علف هرز خواهد رویید. پرورش درختان ثمرده نیازمند زمان و مراقبت و عمق و غنای عمومی است؛ اما علف هرز تخمش را روی یک سانتیمتر خاک هم پخش میکند.
وقتی با کار اندک، با برهنگی، با مسخرگی و پرت و پلا گویی میتوان توجه ارزان میلیونها نفر را خرید چرا همه بلاگر نشوند؟
حواسمان نیست اما سلیقه و ذائقه عمومی با شیبی سرسامآور به سمت ابتذال در حال سقوط است. شمار مخاطبان آسانطلب و هرزپسند که اثر هنری را مصرف میکنند به سرعت رو به فزونی است. چرا که کاری برای تربیت مخاطب فرهیخته نکردهایم.
مخاطب وفاداری که اثر هنری و ادبی را، اطلاعات را مصرف نمیکند بلکه با آن اثر و دانش زندگی میکند و میکوشد تغییر مثبتی در جهان حاصل نماید کجاست؟
برچسب ها :بلاگر ، جامعه ، ذائقه عمومی ، شبکه اجتماعی ، فرهنگ ، فضای مجازی ، کوثر شیخ نجدی ، مداد مشکی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0